۱۴:۲۸ ۱۳۹۲/۸/۸
نانای جون ..دست رو دلم نذار خواهر ..من سر النا نه ماه تموم استراحت مطلق بودم وحتی بعضی اوقاتش خوابیده غذا می خوردم در ضمن من کل اون مدت خونه مامانم بودم ..حتی وقتی میخواستن برن تخت و کمد برا النا بگیرن مامان و بابام و یوسف میرفتن و از مدلی که خوششون میومد عکس میگرفتن ..من عکسها رو میدیدم و اگه خوشم میومد می رفتن میگرفتن . برا همین نمی تونستم کاری کنم ..در ثانی ما تو خانواده مون رسم نشون دادن سیسمونی ندارن ...مامانم اتاق النا رو تزیین کرد اما چون خودم خوابیده بودم روم نمیشد خیلی دستور بدم