خاطرات

من خودم اون موقع ها که مدزسه می رفتم وقتی که کفشم نو بود و خیلی تمیز بود قبل از امدن به بیرون حتما خاکیش میکردم یا از توی باغچه راه مرفتم که نو بنظر نرسه !!!! خودمم نمی دونم چرا !!!!!!!!!!!!

ساراااا چه بامزه. شاید فکر می کردی ممکنه دوستات حسودیشون بشه. من وقتی دبستان میرفتم چون دستم به گچ حساسیت داشت. دوست داشتم معلم بگه بیا پای تخته چون بعدش اجازه میداد برم دستمو بشورم. میرفتم بیرون تو حیاط خالی می گشتم کلی حال میکردم...

بچه که بودم با برادر کوچیکترم خوراکی میخریدیم قایم میکردیم لای لحاف دشکها که یه عالمه شد یهو بوخوریم کلی شده بود که یه روز برادر بزرگترم به خوراکیهامون پاتک زده بود دیدیم همش نیست هنوز حس غم اونروزمو یادمه

حالا من بچه بودم با این ضبط صوت ها صدامو ضبط می کردم انقد چرت و پرت گفتم که نگو
بعضی موقع ها هم که دسته جمعی این کارو می کردیم خیلی حال میداد وقتی صدای خودمونو میشندیم