تقریبا همه ما یکی از نخستین نقاشیهایی که کشیدهایم، یک خانه بوده که از دودکش روی سقف مثلثی شکل آن، دود بلند میشده و ۲ پرده ساده داشته با پنجرههای گل گلی پشت شیشههای آن.
شاید در همان دوران کودکی هر کدام از ما قصههای زیادی پشت این پنجرهها میساختیم و خانههایی که میکشیدیم جایی برای خوشبختی خانوادههایی بود که یک مامان داشت و یک بابا داشت با چند خواهر و برادر. در دنیای کودکان خوشبختی، چیز سادهای است اما هر چه بزرگتر شدیم برای آنکه خانهای خانه باشد و خانوادهای در آن احساس خوشبختی کنند، هزار اما و اگر آوردیم که بسیاری از آنها هیچ ربطی به خوشبختی نداشت. شاید این روزها علت تعداد بالای مامان و باباهایی که احساس میکنند با هم خوشبخت نیستند و نقاشی کودکانشان خانههایی است بیرنگ و روح، همین تعاریف اشتباه از خوشبختی باشد. درست است که خوشبختی یک حس درونی است اما برای رسیدن به این حس باید مهارتهایی را بهدست بیاوریم که ما را به این احساس برساند. وقتی به خانوادههای خوشبخت و موفق نگاه میکنیم میتوانیم چند عامل مشترک را در آنها ببینیم. امروز میخواهیم در مورد پیش نیازهای لازم برای یک خانواده خوشبخت حرف بزنیم که تک تک افراد خانواده باید در رعایت کردن آن کوشا باشند.
ما همه مسئولیم
خانهای را تصور کنید که اعضای آن هر کدام فقط به شرایط خود فکر کنند و گویی زندگی فردی داشته باشند و قواعد زندگی در جمع را رعایت نکنند. در این خانه اصطلاحا سنگ روی سنگ بند نمیشود مگر اینکه یکی از اعضا که عموما مادر خانواده است، بیشتر مسئولیتهای دیگران را هم گردن بگیرد و به این ترتیب ظاهر خانه حفظ شود. اما یک نارضایتی عمیق در دل مادر باقی میماند و از طرفی فرزندان هم برای زندگی آینده خود تجهیز نمیشوند. خانوادهای که اعضای آن نسبت به مسئولیت کارهای خود بیتوجه هستند نمیتوانند حس خوشبختی داشته باشند. مثل همیشه در قدم اول زن و شوهر باید مسئولیتپذیر باشند و در قدم دوم بهجای آنکه تمام کارهای بچهها را انجام دهند، آنها را نیز از همان کودکی مسئولیتپذیر بار بیاورند تا در خانه، هر کسی کار خود را به بهترین نحو انجام دهد. تقویت این ویژگی به کارآمدی افراد خارج از خانه هم کمک خواهد کرد.
به سبک انگشتان یکدست
اعضای یک خانواده خوشبخت، مانند انگشتان یکدست در کنار هم هستند و جداییناپذیر. در این خانهها هم مثل همه خانههای دنیا اختلاف نظر، بحث و حتی گاهی دعوا و دلخوری پیش میآید. اما فرق این خانوادهها با بقیه در این است که اعضای یک خانواده خوشبخت خوب میدانند که در هر شرایطی اعضای یک خانواده هستند و باید در کنار هم و پشتیبان هم باشند. نگاهی به دستان خود بیندازید. انگشتانی با اندازهها و شکلهای مختلف اما آنچنان هماهنگ و پشتیبان کنار هم جاخوش کردهاند که اگر یکی از آنها نباشد حتی برداشتن یک لیوان آب دیگر کار سادهای نیست. در خانواده خوشبخت اگر مردی ورشکست شود، همسرش بدون دلخوری طلاهایش را خواهد فروخت، اگر پسر خانواده کنکور دارد، خواهر و برادرهایش برای حفظ سکوت خانه همه تلاششان را میکنند و پدر و مادر هم برای آرامش فرزندشان اگر اختلافی هم وجود دارد، حل و فصل آن را به بعد از کنکور محول میکنند. اعضای خانواده پشتیبان هم هستند و هرکدام از آنها میدانند اگر روزی به کمک کسی نیاز داشته باشند میتوانند روی اعضای خانواده خود حساب کنند.
بیاحترامی ممنوع
یکی از کلیدهای اصلی ورود به خانهای رؤیایی، رعایت احترام است. اعضای چنین خانهای به یکدیگر احترام میگذارند و هیچ وقت به بهانه صمیمیت و نزدیکی یا اختلاف نظر، حرمت یکدیگر را نمیشکنند و حتی در مواقع خشم و عصبانیت هم حواسشان به رعایت ادب و احترام است. در چنین خانوادههایی همسران به یکدیگر احترام میگذارند، یکدیگر را با القاب زیبا صدا میکنند و پشت سر هم حتی حرفهای نامناسب نمیزنند. بچهها هم میآموزند تا احترام والدین خود را حفظ کنند و حتی والدین هم نسبت به فرزندان، مخصوصا در مقابل دیگران چنین کاری انجام میدهند. رفتار محترمانه در یک چهاردیواری به نام خانه ایجاد یک رضایت عمیق و آرامش ماندگار میکند.
تعمیر بهجای تعویض
اعضای یک خانواده خوشبخت بهجای تعویض یکدیگر در موقع خطا و اشتباه، به تعمیر روابط فکر میکنند. آنها خوب میدانند که خطا و اشتباه جزئی از زندگی است و دیکته بدون غلط، یک دیکته نوشته نشده است. در این خانواده هر کدام از اعضا میدانند اگر خطایی بکنند میتوانند امیدوار باشند که بخشیده میشوند. عشق و پیوند آنها گرانبهاترین داراییشان است. آنها آموختهاند که خرابیهایشان را بهگونهای ترمیم کنند که از روز اولش زیباتر شود و میدانند که عشق واقعی در آن قصههایی نیست که شنیدهاند از دلدادگانی که بعد از مشکلات بسیار به هم رسیدند و آن وقت سالهای سال بهخوبی و خوشی با هم زندگی کردند. عشق حقیقی در طول زمان ایجاد میشود. مشکلات و نحوه کنار آمدن با آنها پیوندشان را محکمتر میکند مثل طنابی که هر بار بعد از پارهشدن، گره بخورد و دو سر آن به هم نزدیکتر شود.
نمکدان زندگی
نمک برای بدن لازم است اما خیلی کم. اگر کمی بیش از حد از نمک استفاده کنید، انواع بیماریها به سراغتان میآید اما مقدار کم آن برای چاشنی غذا لازم است. حتما شنیدهاید که میگویند دعوا نمک زندگی است. اتفاقا همسرانی که هرگز باهم دعوا نمیکنند و در خانوادههایی که هیچ اختلافی وجود ندارد، الزاما خوشبختی وجود ندارد. در بعضی از چنین خانوادههایی همسران دیگر به هم اهمیت نمیدهند و در مورد هم فکر نمیکنند. فرزندان هم بهگونهای دیگر در حاشیه قرار دارند. البته منظور از این حرف، خوشبختی در خانههایی که همیشه از آپارتمانشان صدای داد و فریاد بلند میشود، نیست بلکه گاهی هم کمی چاشنی برای روابط لازم است و یک خانواده با وجود جنسیتها و سنهای مختلف سخت است که بدون هیچ اختلافی با هم زندگی کنند. اما مهمترین ویژگی خانواده خوشبخت، توانایی مدیریت دعواست؛ یعنی آنها اگر هم بحث و جدلی برایشان رخ دهد، تحقیر نمیکنند، حرمت نمیشکنند و پلهای پشت سرشان را خراب نمیکنند. نمک را به میزان لازم و در مواقع ضروری استفاده میکنند نه بیشتر.
محبتهایی که احتکار نمیشوند
اعضای یک خانواده خوشبخت خوب میدانند که چگونه محبت خود را نشان بدهند. آنها بهجای احتکار حرفهای زیبا و محبتآمیز، در نشان دادن عشقشان به یکدیگر ابتکار دارند و نمیگذارند دوستات دارمهایشان برای روز مبادا باقی بماند. در چنین خانوادههایی گرفتن هدیه فقط به مناسبت تولد و عید و... نیست بلکه برای هدیه دادن به یکدیگر دنبال بهانه نیستند. تماس گرفتن و نگران یکدیگر شدن، مرسوم است و حتی گفتن اینکه چقدر همدیگر را دوست دارند مثل وعدههای غذایی لازمالاجراست. علاوه بر اینکه اظهار محبت، بر محبت میافزاید و باعث میشود تا فضای خانه گرمتر شود و فرزندان هم از کودکی میآموزند با کلام و عملشان چگونه میتوانند محبتشان را نشان دهند؛ پس در آینده همسران بهتری خواهند بود.
یک ذرهبین قوی در خانه
در خانههایی که اعضای آن خوشبخت هستند، یک ذرهبین قوی وجود دارد. البته این ذرهبین کمی متفاوت است. منظور از داشتن ذرهبین، پیدا کردن راههایی برای شناخت یکدیگر است؛ یعنی اعضای خانواده به خصوصیات هم آشنا هستند. در قدم اول زن و شوهر، خوب یکدیگر را میشناسند و این شناخت با سؤالات روز خواستگاری که "من کتاب شعر میخوانم شما چطور؟" بهدست نمیآید؛ شناختی که حاصل یک زندگی آگاهانه باتوجه کافی به همسر و دقت به عمل و عکسالعملهای آن در شرایط مختلف زندگی ایجاد میشود. شناختی موجب خوشبختی میشود که در موقعیتهای ناب زندگی بدون شعار و نقش بازی کردن، ایجاد و به ذهن طرفین سپرده شود. قدم بعدی شناخت درباره فرزندان با توجه به تفاوتهای فردی و همچنین ویژگیهای جنسیتی و سنی آنهاست. والدینی که میدانند با یک دختر 7 ساله و یک پسر 15ساله چگونه رفتار کنند بسیار خوشبختتر از والدینی هستند که میخواهند از راه آزمون و خطا و بدون مطالعه و مشاوره و مشاهده دقیق فرزندشان، به نتیجه برسند. پس برای آنکه کنار هم خوشبخت باشیم باید یکدیگر را خوب بشناسیم و ویژگیها، نیازها، آرزوها و حتی نقصهای یکدیگر را بشناسیم و بپذیریم.
یک من، یک تو و یک ما
زندگی مشترک به معنی به شراکت گذاشتن همهچیز با همسرمان است، اما در این بین نمیتوان انکار کرد که هر انسانی مستقل از دیگران است، همانطور که کودک از والدینش یا حتی خواهر و یا برادر دو قلویش مستقل است. این استقلال به معنی آن است که هر یک از ما بهتنهایی برای خود قلمرویی داریم که مخصوص خود ماست. قرار نیست بعد از ازدواج، زن و شوهر آنقدر در یکدیگر حل شوند که دیگر چیزی از "من" قبل از ازدواجشان باقی نماند. آنها هر کدام یک "من"مستقل دارند که البته بعد از ازدواج با "من" قبل از ازدواج فرق میکند. آنها علاوه بر صمیمیت و نزدیکی بسیاری که باهم دارند، 2 فرد مجزا هستند و به حریم شخصی یکدیگر احترام میگذارند. وقتی فرزندان هم به جمع آنها اضافه میشوند باز هم در عین کنار هم بودن و کنار هم ماندن چند نفره، هر کدام یک "من" مستقل دارند و به حریم خصوصی یکدیگر احترام میگذارند. خانوادههای خوشبخت، کنار هم بودن را بهانهای برای ورود به حریم هم نمیکنند اما این به معنی مخفیکاری و پنهانکاری نیست. مدیریت اینگونه رفتار سخت است اما خوشبختها میتوانند بین صمیمیت و دخالت، مرز قائل شوند.
حرفهایی برای گفتن
بعد از ازدواج بعضی از ما فکر میکنیم، همسرمان باید ذهنخوانی بلد باشد و خیلی از حرفها، علایق، دوستداشتنها و نیازهای ما را از چشمانمان بخواند! تعجب نکنید، این جمله برای طنز و شوخی نبود بلکه واقعیتی است که اگر با دقت به زندگی خودتان نگاه کنید، آنرا میبینید. برخی همسران فکر میکنند همین که کنار هم هستند، برای عمیق شدن رابطهشان کافی است اما ما انسانها نیاز داریم از دنیای کلمات کمک بگیریم تا ارتباطمان عمیقتر شود.در خانوادههای خوشبخت هر قدر هم که زن و شوهر سرشان شلوغ باشد و هر قدر هم که فرزندان جذب دنیای مجازی شده باشند باز هم زمانی برای گفتوگو باهم وجود دارد. خانوادههای خوشبخت حرفهایشان را بدون سانسور، اکران میکنند و همین حرف زدنهای ساده نمیگذارد از کنار هم دور شوند.