بهتر است قبل از ازدواج از خصوصیات یکدیگر اطلاع داشته باشند و در مورد روحیات و ذهنیات طرف مقابلتان بیشتر بدانید.
قبل از ازدواج باید خوب چشمها را باز کنید، با چشم باز شریک زندگیتان را انتخاب کنید و بعد از ازدواج چشمها را ببندید، دهانتان را هم ببندید؛ اصلا با من حرف میزنید، دستتان را هم بیندازید. یعنی قبل از ازدواج، همه ایرادها را با چشم باز ببینید اما بعد از ازدواج چشمهایتان را مقابل ایرادها ببندید و اگر خط بریل بلدید از این طریق به ایرادها نگاه کنید.
پیش از ازدواج، باید درباره همهچیز تحقیق کنید ببینید با کی میرود، با کی میآید؛ یعنی اگر با یکی میرود و با یکی دیگر میآید، او آدم زندگی نیست. ببینید چه برنامهای تماشا میکند، چی میخورد، چی میپوشد. اصلا اگر میداند که چی بپوشد سریع با او ازدواج کنید تا بعدا همسری گیرتان نیاید که حتی وقتی لباس پوشیده هم گیر بدهد که «حالا لباس چی بپوشم؟» خلاصه؛ از همه دوروبریهای همسر آینده سوال بپرسید، از این بپرسید، از آن بپرسید (نه نه، از آن نپرسید، غرض و مرض دارد و چون برای دختر خودش خواستگار زیاد نمیآید زیرآب دختران دم بخت محل را میزند!) تحقیقات محلی و بلامحلی
بعضیها هم هستند قبل از ازدواج زیادی چشمها را باز میکنند، آنقدر که از حدقه دربیاید. زل میزنند به کیسهای مختلف ازدواج و به بهانه تحقیق و تفحص میروند هیزی میکنند یا از بس تحقیق میکنند، ته شجرهنامه کیس مورد نظر را درمیآورند و تحقیقات را تا قبل از جنگ جهانی اول و درباره همه اجداد همسر آینده پیش میبرند. این دسته از خواستگاران باید به پلکهای خود استراحت دهند. چه نیازی دارید از نحوه رفتار چند نسل آنطرفترِ طرف سر دربیاورید؟ حالا اگر همسایه عموی ناتنی نامزدتان که در یک شهر دورافتاده در یک کشور خارجی زندگی میکند معتاد است، چه دخلی به تحقیقات شما دارد؟
بروید دنبال فهمیدن چیزهایی که دانستن آنها برای زندگی مشترک ضروری است؛ مثلا بروید ببینید چقدر درس خوانده و چندساله است و چی بلد است؟ در بیرون خانه چهجوری میشود؟ دستپخت دارد؟ شغل پدرش چیست و آیا پدرش پولدار است؟ میتواند جهیزیه درست و حسابی و خفن و لوکس بیاورد؟ آیا امکانش هست بتوانید داماد سرخانه شوید؟ برای خرید ماشین میشود روی دستهچک پدرزن آینده حساب کرد؟ چندتا برادر و خواهر دارد و ارث پدریاش باید تقسیم بر چند شود و… البته اینها مهم نیست و چیزی که اهمیت دارد تفاهم است اما دانستن این چیزها لامصب بدجوری تفاهم میآورد!
مادر دختر را نبین
قدیمیها میگفتند: «مادر را ببین، دختر را بگیر». بعد توضیح میدادند که دختر شبیه مادرش میشود و اگر مادره اهل زندگی باشد، پس دخترش هم مورد مناسبی است. خب، در زمان قدیم اصلا دختر را نمیشد دید و مجبور بودی مادر ۶۰سال به بالای او را ببینی، بعد سر عقد با دختر آرزوهایت ملاقات کنی. الان در خواستگاریها جانب احتیاط را رعایت میکنند و مادر را از دید پنهان نگه میدارند. از بس مادرهای امروزی به خودشان میرسند و بزنیم به تخته، خوب ماندهاند، خواستگار محترم ممکن است اشتباهی بگیرد و بگوید: «من آن یکی را میخواهم.» اتفاقا الان مادر را ببینی، نمیتوانی دختر را بگیری؛ از لحاظ ظاهری شبیه هم هستند اما زمین تا آسمان با هم فرق دارند.
مادر و دخترها با هم چشم و همچشمی دارند و نمیتوانند همدیگر را ببینند. هیچ شباهتی بینشان نمیتوانید پیدا کنید. ما یک فامیل داریم که هر وقت میخواهد دختر شوهر بدهد (سه دختر دارد که یکی از آنها دو بار شوهر کرده)، یکسری کامل هم برای خودش جهیزیه میخرد و کل دکور منزلش را عوض میکند؛ یعنی عمق رقابت بین مادر و دختر امروزی را ببینید. پس نمیتوانید مادر را ببینید و دختر را بگیرید. آن رونالدینیو بود که اینور را نگاه میکرد، به آنطرف پاس میداد.
رپرتاژآگهی فامیلی
ما یک فامیل هم داریم که یک خانم پا به سن گذاشته خسته است ولی اصرار دارد به همه بگوید همهجا او را با دخترش اشتباه میگیرند. مثلا میگوید: «رفته بودیم یخچال بخریم برای زری جون، آقای فروشنده فکر کرد ما با هم خواهریم.» البته دروغ میگوید؛ آنها بیهم هم خواهر نبودند. میآید میگوید که فلانی به او گفته: «مراقب خودت باش دخترم». حالا بروی ته ماجرا را دربیاوردی، میفهمی آقای فلانی یک مرد ۴۰ساله بوده و پنج سال از این فامیل ما کوچکتر و به فامیل ما گفته: «حاج خانم! بپا نفتی نشی»!
البته این اصلا ربطی به موضوع بحث نداشت اما شوهر همین خانم که فامیل ماست، اسپانسر این دو صفحه شده و گفته اشارهای به قپیهای همسرش بکنیم شاید کمی خجالت بکشد. حالا توجه شما را به ادامه مطلب جلب میکنیم.
نمره تجدیدی یا نیازمند تلاش
در این مرحله احتمالا تحقیقات محلی را کامل کردهاید و نامزدتان نمره قبولی گرفته. البته الان دیگر نمره نمیدهند و نمرهها جای خود را به «خیلی خوب، در حد انتظار و نیازمند تلاش» دادهاند. شما یک «نیازمند تلاش» هم که از تحقیقات محلی بگیرید خوب است و بقیهاش با کتک درست میشود! حالا وقت آن است که دختری را که نشان کردهاید همهجوره امتحان کنید. شاید موردی باشد که در تحقیقات محلی از قلم افتاده باشد. همسایهها ممکن است حساسیتشان به اندازه شما نباشد. پس مرحله بعد از تحقیقات یعنی «مرحله امتحانگیری و مچگیری» بسیار حیاتی است. قدیمها که تلفن به خانهها آمده اما آیدیکالر اختراع نشده بود و شماره مزاحمان تلفنی روی دستگاه تلفن نمیافتاد خیلی راحتتر میشد طرف را امتحان کرد.
ما یک همکلاسی داشتیم که دو روز بعد از آنکه رفت خواستگاری از طریق همین امتحانهای مزاحم تلفنی با خواهر دختر مورد علاقهاش قرار گذاشت؛ یعنی پیش خودش گفته بود حالا که دارد ازدواج میکند، بگذار این دم آخری لال از دنیای مجردی نرود». همانجا خانواده همان دختر بهصورت دستهجمعی مچ خواستگار چشمناپاک را گرفتند. خب، اگر آیدیکالر اختراع شده بود این اتفاق نمیافتاد و آقای خواستگار بهراحتی میتوانست از آن امتحان سربلند بیرون بیاید.
از ما به شما نصیحت؛ وقتی رفتید خواستگاری در همه شبکههای اجتماعی دیاکتیو کنید. شاید پدرزن آینده با آیدی قلابی یک خانم مجرد خوشلباس شما را اد کند و ناگهان به خودتان بیایید که با او قرار ازدواج هم گذاشتهاید.
امتحان پشت امتحان
یک رفیق دیگر هم داشتیم که قبل از ازدواج خیلی خوب چشمهایش را باز کرد اما بعد از ازدواج هم دیگر عادت کرده بود و باز کردن چشم شده بود ملکه ذهنش و هی چشم باز میکرد و مدام همسرش را مورد امتحان قرار میداد. یکبار میرفت داخل کمد قایم میشد، یک روز شنود میگذاشت و روز دیگر همسرش را تا نانوایی و بقالی و چقالی تعقیب میکرد.
آنقدر شکاک و بددل شده بود که گاهی به خودش هم گیر میداد و از خودش میپرسید: «شما با این خانم چه نسبتی دارید؟» سیمکارت موقتی میخرید و با تغییر صدا همسرش را امتحان میکرد؛ یعنی در فصل امتحانها هم اینقدر از دانشآموز امتحان نمیگیرند. آنقدر از این گیرها داد تا اینکه همسرش درخواست طلاق کرد. حتی بعد از طلاق هم ولکن نبود و هی پرسوجو میکرد که کجا میرود و چرا میرود. یادتان باشد بعد از ازدواج باید چشمها را ببندید فقط مواظب باشید با صورت نخورید به دیوار