هر زنی دوست دارد به بهترین نحو زندگی زناشوییاش را مدیریت کند تا بتواند زندگی خوبی برای خود و همسرش مهیا کند؛ اما مدیریت یک زندگی به این راحتیها نیست.محبت به همسرباید مرد زندگی را به گونهای اداره کرد و به او جهت داد که هم در راه زندگی همراه باشد و هم احساس نکند در زندگی هیچ حقی ندارد و همسرش تمام امور را به دست گرفته است.اگر خوب دقت کنید متوجه خواهید شد همینها هم هستند که اداره زندگی را سخت میکنند تا جایی که میتوان گفت خیلی مشکلتر از اداره یک شرکت بزرگ است. زنی توانمند است که نه تنها خودش احساس خوشبختی کند بلکه همسرش هم از زندگی رضایت داشته باشد. بهرهبرداری از فاصلهمردها مانند کش هستند؛ زمانی که عقبنشینی میکنند قبل از اینکه مثل فنری برگردند تا اندازهای میتوانند کش بیایند؛ مثال کش، استعاره کاملی برای درک چرخه نزدیکی و صمیمیت مرد است که شامل نزدیک شدن، عقبنشینی و دوباره صمیمیشدن است. در واقع میل عقبنشینی در مردها غریزی است و نمیتوان آن را یک تصمیم یا انتخاب دانست، حتی میتوان گفت زمانی که مردی همسر زنی است هر از گاهی نیاز دارد که عقبنشینی کند تا بتواند دوباره صمیمی شود. وقتی شوهرتان مدتی خود را از شما دور میکند سعی نکنید خودتان را به او بچسبانید چرا که مرد شما برای به کمال رساندن استقلال یا خودمختاری خود عقبنشینی میکند ولی نگران نباشید وقتی کاملا به عقب کشیده شود بلافاصله مانند فنر نزد شما باز میگردد.یادتان نرود که اگر مردی فرصت عقبنشینی پیدا نکند فرصت نخواهد یافت که قویا آرزوی نزدیک شدن به شما در او تقویت شود. حرف کشیدن از کسی که حرف نمیزندبه نظر خیلی از زنها، مردها درست زمانی خود را کنار می کشند که آنها میخواهند صحبت کنند و صمیمی شوند؛ اما اینطور نیست چرا که از روی بدشانسی زن درست همان موقعی میخواهد حرف بزند که مرد در دوران عقبنشینی خود است.یادتان باشد زمانی که مرد خود را عقب میکشد موقعیت خوبی برای همصحبتی و صمیمیت با او نیست.اگر بتوانید این روحیه عقبنشینی مردان را قبول کنید دیگر از همدردی نکردن مرد آزرده خاطر نخواهید شد؛ یادتان باشد اگر بخواهید او را به حرف بیاورید باید خودتان او را به سخن بیاورید چرا که مردها برای حرف زدن دلیل میخواهند؛ آنها صرفا برای همدردی صحبت نمیکننداما بعد از مدتی که زن شروع به صحبت میکند مرد انبساط خاطر پیدا کرده و خود را در گفتههای همسرش شریک میکند.خشم یعنی شکستاگرهمسرتان به راحتی عصبانی میشود چاره کار برای کنترل او، مقابله به مثل نیست بلکه باید سعی کنید عصبانیت او را درک کنید تا زنجیر طولانی درگیریها پاره شود؛با بالا بردن صدایتان بلافاصله موجب برانگیخته شدن بیشتر او شده و در نتیجه نهتنها نخواهید توانست او را کنترل کنید بلکه ممکن است شرایط کاملا از دستتان خارج شود و باعث تصمیمگیریهای غیرمنطقی و غیرعاقلانه از سوی شما یا شوهرتان شود و اوضاع را وخیمتر کند. در مقابل، سکوت شما زمینه تداوم یا تکرار بد اخلاقیهای شوهرتان را از بین میبرد. شما باید با صداقت خود، اعتماد و صمیمیت طرف مقابل را جلب کنید. اگر یک نفر بتواند جوابگوی مشکل شود و مسئولیت رفتارهای مخرب یا نادرست خود را بپذیرد، موجب می شود که طرف مقابل نیز همین رفتار را داشته باشد. مواظب باشید هنگام عصبانیت و بد اخلاقی او، حرف ناپسندی بر زبان نرانید.پذیرش، نقطه عطفپذیرش شوهرتان نخستین گام در راه زنده کردن اوست و گامی است کارساز. این آزادی باعث میشود که بهصورت یک مرد کامل در آید. او توانایی بالقوه یک مرد کامل شدن را داراست، ولی تا وقتی که شما به او اجازه ندادهاید که او خودش باشد، قادر به رسیدن به آن مرحله نیست. او را بپذیرید، همانگونه که امروز هست. نقاط ضعف و قدرت او را بپذیرید… شما شریک زندگی او هستید هم در روزهای خوش و شاد وهم در ناخوشیها و غمها، در داشتنها و نداشتنها، در دوران سخت بیماری و در زمان سلامت و توانایی … این پیمان شرکت را از همین امروز در قلب خود امضاء کنید. احترام، دریچه ورود به قلبمحبت و احترام از مقوله نور و حرارت است و ابتدا کانون شروع آن را که یک قلب لطیف و پاک است روشن و گرم میکند و سپس پرتو آن بر وجـود دریافت کننده یعنی همـان کسـی که شما دوستش دارید میتابد. هیچکس برای چیزی که بهدست آورده است پاداشی دریافت نمیکند، بلکه، افتخار و پاداش نصیب کسانی میشود که کرداری بخشنده و ایثارگر دارند.شما دقیقاً همان شخصی هستید که شوهرتان نیاز دارد احساس کند در نظر شما، فردی باارزش و قابل احترام است و در قلب شما جایگاه ویژهای دارد. با شما ازدواج کرد زیرا فکر میکرد که شما مناسبترین فرد برای زندگی با او در این دنیا هستید. ممکن است در دنیا بهترین پاداشها را دریافت کرده باشد، ولی بیش از آن او به حمایت و تحسین شما نیاز دارد. یک مرد برای احساس یک زندگی ارزشمند، نیاز به تحسین دارد، و گرنه انگیزههای لازم برای تلاش و رشد خود را در صحنههای مختلف حیات اجتماعی خویش از دست میدهد. با همسر ولخرج چه کنیم؟اگر همسرتان مدام به دوستانش پول قرض میدهد یا بدون هیچ فکری بیمحابا پول خرج میکند و چیزی برای پسانداز باقی نمیگذارد باید سعی کنید کمی مدیریت مالی خانه را در دست بگیرید تا شوهرتان را هم بهتر کنترل کنید؛ برای اصلاح همسرتان با انتقادهای پیاپی از او یا دست گذاشتن روی اشتباهات و قصورات او شروع نکنید. چه همسر شما مستحق این سرزنش باشد چه نباشد. این نحوه برخورد تنها اختلاف و فاصله بین شما را افزایش میدهد و راه گفتوگو را سختتر میکند. به جای این کار، سعی کنید با شیوه دوستانه و عاشقانه با این موضوع مواجه شوید. مثلا به او توضیح دهید که میخواهید هزینههای خودتان و همسرتان را تحتکنترل قرار دهید و بحث را از آنجا شروع کنید. تاکتیک دیگر، حرف زدن در مورد راههای پسانداز پول برای چیزی مهم مانند یک سفر خوب، خرید خانه یا حتی دوران بازنشستگی است. طوری رفتار کنید که شما و همسرتان در راه اهداف اقتصادی خانواده یک تیم باشید. در غیر این صورت همسر شما ممکن است در مورد هزینههایی که انجام میدهد به شما دروغ بگوید.
رگ خواب همسر!اگر همسرتان به مادرش وابستگی زیادی دارد برای کنترل بیشتر او راهش این نیست که با مادر و خانواده او دربیفتید؛بلکه بهتر است ارتباط خوب و نزدیکی با مادرشوهرتان برقرار کنید. ممکن است گاهی نیاز داشته باشید که از طریق او روی همسرتان تاثیر بگذارید. از طرف دیگر زمانی که همسرتان ببیند با گارد بسته با مادرش برخورد نمیکنید، با آرامش بیشتری به سمت شما کشیده میشود و از اینکه شما هم مادرش را دوست دارید، احساس رضایت میکند. یادتان باشد مادرشوهر و خواهرشوهر را اولویت تاثیرگذار در زندگیتان ندانید.آنها میتوانند خوب یا بد باشند، ممکن است شما را ناراحت کنند، ممکن است احساس کنید آنها قصد دخالت در زندگی تان را دارند. صرفنظر از اینکه آنها چه میکنند، خوب هستند یا نه نباید همسرتان را به دلیل رفتار خانوادهاش تحت فشار قرار بدهید. او را مجبور نکنید پاسخگوی رفتار خانوادهاش باشد. این کار غیرضروری است و تنها نتیجهاش این است که او سعی میکند در این تنش از شما فاصله بگیرد یا احساس حقارت کند. چه کنیم که دروغ نگوید؟گاهی عدهای از مردها آنقدر دروغ میگویند و پنهانکاری میکنند که نه تنها شناختشان بلکه پیشبینی و کنترل آنها نیز بسیار مشکل میشود؛ برای مواجهه با این مورد، اول باید سعی کنید ریشه دروغها و پنهانکاریهای او را بشناسید. گاهی افراد برای اینکه خود را مطابق میل اطرافیان نشان دهند دروغ میگویند. دلیل ترس از تنبیه و اجتناب از آن است. البته دروغگویی میتواند از علائم بعضی اختلالات روانشناختی نیز باشد. بعد توجه کنید که آیا این رفتار در موقعیتهای دیگر و در ارتباط با افراد دیگر هم اتفاق می افتد؟ آیا این رفتار از ابتدای آشنایی همسران بوده یا مدتی بعد شکل گرفته است؟از آنجا که مهمترین دلیل دروغگویی احساس ناامنی و پذیرفته نشدن از سوی اطرافیان است، با ایجاد یک فضای امن به دور از سرزنش و توبیخ در رابطهتان میتوانید به تدریج این مشکل را برطرف کنید.ضمن اینکه درباره پیامدهای پنهانکاری و دروغگویی مانند از بین رفتن اعتماد میان طرفین و به وجود آمدن فاصله عاطفی و کاهش علاقه با همسرتان نیز صحبت کنید. در مواردی هم که تلاشهایتان نتیجهای دربر نداشت استفاده از کمکهای یک مشاور و یادگیری مهارتهای ارتباطی گزینه مناسبی است. معجزه همرنگی!