۰۸:۵۴ ۱۳۹۳/۶/۱۸
شلمرود یه ده باصفا بود
همه چیزش بجا بود
اینور ده باغستون اونور ده باغستون
میون ده حموم بود
همچی به ده تموم بود
یه سگ داشت
یه خر داشت
یه اشتر دراز داشت
یه مرغ پاکوتاه داشت
یه گربه سیاه داشت
یه خروس قشنگ داشت
پرهای رنگارنگ داشت
خروس نگو یه ساعت
یه ساعت بادقت
صبح سحر خروسخون
پر می زد از تو لونه
می رفت رو پشت بوم خونه
می گفت:
قوقولی قوقو بیدار شین
مشغول کار وبار شین
صبح اومده دوباره
پاشین که وقته کاره
.
.
.گاوه می گفت ما ما
بزار بخوابیم واوا
سگه می گفت عوعو
مردم آزار هوهو
بع بعی می گفت بع بع
خوابم میاد نع نع
الاغه می گفت عروعروعر
امان از این بوق سحر
اما بازم خروسه می گفت
قوقولی قوقو بیدارشین
مشغول کاروبار شین
صبح اومده دوباره
پاشین که وقت کاره(2)