تجربه ، اکثریت ما را به پرهیز یا حداقل رساندن معاشرت با چنین افرادی برمی انگیزد. اما گاهی اوقات فرد مشکل ساز برادر یا خواهر، رئیس و یا همکار است، حتی مادرتان. و مدیریت روابط با دور نگه داشتن خودتان و یا قطع رابطه ، غیرممکن یا ناخوشایند است. هدف، در چنین مواردی از پیش آماده بودن برای یک رویارویی است، با دانستن اینکه، این موضوع ، تلاش خاصی برای کنترل احساسات و آرام بودن می طلبد.
گرچه در حضور چنین افرادی بودن معمولا ناراحت کننده است، خونسردی در مواجهه با نامعقول بودن ، به شما در یافتن اینکه با چه نوع سختی هایی سروکار دارید، کمک می کند. برتری شما در اینجاست. به شما امکان می دهد تله احساسی خاصی که برایتان چیده شده را پیش بینی کنید که پاسپورت شما برای بازیافتن قدرتتان است.
محیط خانه و محیط کار
سرو کار داشتن با افراد سخت گیر در محیط کار با خانواده یکی نیست. هدف به انجام رساندن کار است و مستلزم احتیاط زیاد وبه کار گیری استراتژی های قابل توجهی است. لرنر می گوید: " همیشه مانند ازدواج نیست که زندگی روزمره به شما امکان بازسازی ارتباطات زیادی راکه به خطا رفته اند، بدهد."
او می گوید در موضوع ازدواج اغلب ، یک گفتگو قابل توصیه است. البته راه های زیادی برای عکس العمل وجود دارد. یکی از آن ها فریاد کشیدن، گفتن "من ازت متنفرم" ومحکم بستن در پشت سرتان است. او توصیه می کند که بهتر است چیزی شبیه به این بگویید: " من دوستت دارم، میخوام به خاطر تو اینجا باشم، میخوام به انتقادهای تو گوش کنم، اما وقتی که به طور متوالی اینکارو میکنی تحملشو ندارم . من نیاز دارم که با احترام با من برخورد کنی. پس بیا یک مذاکره 15 دقیقه ای بعد از صبحانه ترتیب بدیم و شروع کنیم". تفاوت این دو موضع در روشن کردن موضوع با یک حالت دوستانه در برابر مبهم شدن بیش تر اوضاع است.
افراد متخاصم
- نشانه های بروزدهنده: واکنش های شدید و خشمگین. ناسازگاری های مکرر. بدبین و بدگمان. عدم علاقه به اشتباه کردن.
- کجا چنین افرادی را می یابید: در ادارات. در اینترنت به صورت ناشناس.
- ندای درون: " دارم میام که خونه ی لعنتی رو بسوزونم."
- افراد مشهور: مل گیبسون،مایک تایسون، نیومی کمپل، کریس بروان، راسل کرو، کورتنی لاو.
افرادی با سازگاری کم در ابعاد شخصیتیشان معمولا خود را با کج خلقی، دشمنی و عدم همکاری ابراز می کنند. صبر کمی دارند و معمولا بدبین و شکاک هستند. قادر به دیدن خطاهای خودشان نیستند و شدیدا آماده سرزنش کردن هستند. تسکین دادن دیگران در فهرست مهارت های آنان نیست و نه چنین امکانی را لحاظ می کنند. لرنر می گوید: مشکل اینجاست که در جواب هایشان به سوی یک مرز مشخص گرایش دارند، واکنش ها و سختی آن ها میزان بیشتری از همین موارد را در افرادی که با آن ها تعامل دارند، سبب می شود. بنابراین چنین افرادی نه تنها عصبانی هستند بلکه ممکن است درانتهای نقدتان احساس کنید که بسیار ناعادلانه است. فرد متخاصم به درستی فکر نمی کند و ممکن است آنچه که شما می گویید را متوجه نشود. او اشاره می کند: " سرو کار داشتن با فردی که بسیار سخت و عصبانی است میزان بالایی از بلوغ احساسی را می طلبد، واکنش نشان دادن قابل سرایت است و خود شما نیز ممکن است عکس العمل نشان دهید."
یکی ازنمونه ها، خصوصا در محیط کاری، رئیس زورگو است. چنین افرادی از قدرت سوء استفاده می کنند. شما را در برابر دیگران تحقیر می کنند. هنگام حرف زدن بدزبان هستند. بیش از اندازه اوضاع را کنترل می کنند و بسیار جزئی گرایانه مدیریت می کنند. با شما تفاوت ندارند اما بسیار اهانت آمیز رفتار می کنند و انتقادهای ناعادلانه می کنند. اگر چنین افراد زورگویی از نظر تکنیکی در کاری که انجام می دهند شایسته باشند، خود را از تنبیه مصون حس می کنند. در نتیجه آمار بالایی از جایگزینی در میان زیردستانشان دیده خواهد شد. در شرکت های وابسته به کارهای اجرایی، خلاصی از دست زورگوها ممکن است در لیست اقدمات مهم نباشد، بدون در نظر گرفتن اینکه چقدر به اوضاع آسیب می زنند. مانند بچه های قلدر، کارفرمایان زورگو هم خود را به درستی نمی بینند. اغلب خود را بهتر از دیگران می پندارند، و نسبت به احساسات کارکنان آگاه نیستند. عمدا از قدرت برای آزار دادن افراد در مقام های پایین تر سوء استفاده می کنند.
ممکن است لازم باشد که با یک زورگو به طور مستقیم مواجه شوید. اما این کار راهیچ گاه در میان جمع انجام دهید، این عملکردی برای پشت درهای بسته است. یک زورگو هیچ وقت در برابر حضار شکست را نمی پذیرد
ممکن است و گاهی هم لازم که با یک زورگو به طور مستقیم مواجه شوید. اما این کار را به آرامی و حرفه ای و هیچ گاه در میان جمع انجام ندهید، این عملکردی برای پشت درهای بسته است. یک زورگو هیچ وقت در برابر حضار شکست را نمی پذیرد. باید رفتار زورگو را به عنوان چیزی غیر قابل قبول اظهار کنید و به دقت مشخص کنید کدام رفتارها مد نظر هستند- " نباید من رو در برابر کارکنان تحقیر کنی"- و به طور موجز به فرد زورگو آموزش دهید که مایل هستید چگونه با شما رفتار شود. " من احتیاج دارم که ازم در حضور دیگران حمایت کنید. هر دغدغه ای در مورد کارم دارید، میتونیم منطقی در خلوت در موردش بحث کنیم."
یکی از معمول ترین انواع دشمنی، پرخاشگری منفعل است که در آن دشمنی پوشیده است و به طرق نامحسوس و پنهانی ابراز می شود،مثل طول دادن زمان انجام یک پروژه وعدم پاسخ به یک درخواست منطقی. خنثی کردن دشمنی اغلب مشکل است، اما آثارش کاملا مشخص است، هدف ها و آرزوهایتان نابود می شوند. همکارتان شما را از اتفاق ها آگاه می کند اما اطلاعات ضروری را که برای کارتان به آن نیازمند هستید را ناگفته می گذارد. همسرتان شما را در برابر دیگران کوچک می شمارد، و سپس که شما خشم و تحقیر را حس می کنید، اصرار می کند که "فقط شوخی بود" .
کنایه یکی از ابزار رایج پرخاشگری منفعل است و ناامیدی واکنشی معمول: ممکن است خودتان را در حال غمگین و یا عصبانی شدن بیابید اما نمی توانید مطمئن باشید که این احساس موجه است. پس از مدتی، اعتماد کردن به هرچه که از سوی فرد پرخاشگرمنفعل پیشنهاد شود، دشوار می شود.
افراد حساس به عدم پذیرش
- نشانه های بروز دهنده: دائما در جستجوی بی اعتنایی واقعی یا فرضی هستند. تمام بی توجهی ها عمدی انگاشته می شوند. احساس باختن در مواجهه با مخالفت ناچیز. به طور افراطی تعقیب کردن (عمدتا توسط مردان).
- کجا چنین افرادی را می یابید: در صندوق نامه ها ( معمولا در ایمیل هایی که اصرار به دانستن اینکه چرا نتوانستید به نوشته ای یا پیشنهادی جواب دهید، دارند). در پشت صحنه.
- ندای درون: " آیا به دلیلی از من ناراحتی؟"
- افراد مشهور: مرلین مونرو ، پرنسس دایانا، مایکل کارتیر، لیزا مینلی.
افراد حساس به عدم پذیرش، یک واکنش زود عصبی به نشانه اینکه شما آن ها را دوست ندارید یا در واقع با آن ها مخالفید، یا انجام ندادن آنچه که از شما خواسته اند دارند. آن ها همه چیز را از دیدگاه " یه جورایی بی احترامی می کنی یا منو دوست نداری" تفسیر می کنند. مارک لیری روانشناس دانشگاه دوک می گوید: "بسیار مشکل است زیرا در حضور آن ها باید بسیار با احتیاط رفتار کنید و مطمئن باشید که با هرآنچه می گویید یا انجام می دهید، دکمه فرضی اینکه چه زمانی احساس می کنند که توسط شما بی ارزش شده اند را نفشرده اید".
تهدیدها در همه جا برای این افراد که دائما در حال زیرنظر گرفتن محیطشان برای نشانه های حذف شدن هستند، در کمین است. شما فورا تماس نگرفتید و یا ایمیل نفرستادید چون درگیر ضرب العجل ها بودید و سپس فرزندتان درحالی که مریض بود از مدرسه به خانه فرستاده شد؟ نتیجه کاهش عزت نفس تجربه شده توسط اینگونه افراد ، پاسخی عصبی به بی توجهی های واقعی یا فرضیست که همه آن ها عمدی انگاشته می شوند.
آن ها شواهدی را به یاد می آورند، خطاهای عملکردهای شما را که باعث تحریک ذهن می شوند،ذکر می کنند. تضاد اینجاست که پس از مدتی ، کج خلقی ، منفی گرایی و عدم اعتماد به نفس افراد حساس به عدم پذیرش، دیگران را برآن می دارد تا از آن ها دوری کنند. افراد حساس به عدم پذیرش در پاسخ به بی توجهی های دریافت شده غیرعقلانی پاسخ می دهند، انتظار رد شدن دارند و آن را پیش بینی می کنند، و زمانی که رفتارهای واکنشی و استراتژیک به نفعشان باشد نیزبه صورت خودکار واکنش نشان می دهند.
پذیرفته نشدن یا انتظار داشتنش آن ها را متخاصم می کند. واکنش های تهاجمی شان بیشتر ممکن است به صورت منفعل باشد تا تهاجم آشکار، گرچه تعقیب کردن یکی از انواع تهاجم هاست که در نتیجه حساسیت به عدم پذیرش بروز می کند.
متاسفانه، افراد حساس به پذیرفته نشدن به طور فزاینده ای وجود دارند. بسیاری از محققان دریافته اند که حساسیت روانی که زمینه حساس بودن به عدم پذیرش است در حال افزایش می باشد. اختلالات شایع روحی مانند افسردگی معمولا با حساسیت بالایی نسبت به عدم پذیرش همراه هستند، و یک نسل کامل از بچه های بیش از حد تحسین شده و شیفته ارزیابی، بزرگ شده اند و رادار پذیرفته نشدن را به محیط های کاری و هم چنین روابط شخصی تنظیم کرده اند.
ترس از پذیرفته نشدن ممکن است فرد مبتلا را از کار بیندازد، ممکن است مردم را از شروع کردن کارها یا مسئولیت های جدید از هر نوعی بازدارد، در عوض آن ها مجموعه ای از توضیحات غیرمعقول برای هر پروژه یا استخدام جدیددارندتا توجیه کنند که ایده بدیست. چنین همکاری ممکن است برای درخواست کمک یا راهنمایی برای مقابله با ترس عدم پذیرش، بی میل باشد و تازه شما را برای عدم حمایت از خودش مقصر بداند. محیط های رقابتی بدترین نوع این افراد را ایجاد می کنند.
افراد عصبی
- نشانه های بروز دهنده: تشویش، بدبینی، خرابکاری، مخالفت، دور انداختن ایده های دیگران.
- کجا چنین افرادی را می یابید: چت روم های آنلاین درمانی، بلاگ های سیاسی، مطب پزشکان.
- ندای درون: "بله، اما..."
- افراد مشهور: لری دیوید، وودی آلن، هارولد کمپینگ، چیکن لیتل.
آنچه که شما به عنوان یک ناامیدی کوچک ممکن است تجربه کنید، برای افراد عصبی دشواری ناامیدانه ایست. اختلال عصبی معمولا به صورت غمگینی، تشویش و سهولت انگیزش احساسی نشان داده می شود. لیری می گوید:" این افراد درک نمی کنند که سخت گیر شده اند،اما به سرعت دیگران را آزرده می سازند. آن ها طاقت فرسا و در مورد همه چیز نگران هستند. فکر می کنند که فقط در تلاشند که مفید باشند و مشکلات ایجاد نکنند."
او توضیح می دهد که آنچه تحمل آن ها را در محیط های کاری سخت می کند این است که تمایل به خرابکاری دارند." زمانی که با ایده های دیگران مخالفت می کنند بسیار نگران اشتباه بودن چیزی هستند. آن ها مخالفند( نه گو هستند)" . و با به خاطر آوردن نگرش های منفی ،گمان های باقی مانده را در دیگران برمی انگیزانند و اطمینان را در ایده ها و پروژه های جدید از بین می برند.
سعی درمتقاعد کردن این افراد در مورد مشکلشان بیهوده است. آن ها اغلب نسبت به تاثیرات بیرونی مصون هستند. بهترین چیزی که می توانید هدف خود قراردهید این است که تفکرشان را بدون صحه گذاشتن بر آن درک کنید
یکی از نشانه های اینگونه افراد مشکل ساز نحوه تفکر بدبینانه است، دغدغه اینکه " چه اشتباه دیگری قرار است در زندگیم اتفاق بیفتد؟" لیری می گوید: گرچه این افراد به طرز معصومانه ای مشکل سازند، سرو کار داشتن با آن ها همچنان دشوار است زیرا آن ها همیشه تا گفتن " بله، اما..." پیش می روند. در هر شرایطی چیزی می یابند که شما را از تجربه چیزهای جدید یا شروع یک کار جدید دلسرد کنند.
سعی درمتقاعد کردن این افراد در مورد مشکلشان بیهوده است. آن ها اغلب نسبت به تاثیرات بیرونی مصون هستند. بهترین چیزی که می توانید هدف خود قراردهید این است که تفکرشان را بدون صحه گذاشتن بر آن درک کنید، برای مثال:" تجربه من به طور کلی متفاوت بوده است."
چالش اساسی در معاشرت با افراد مشکل ساز از هر نوعی،آرام بودن در مواضع کاملا احساسی است. هریت لرنر می گوید:" شما باید میزان واکنش خودتان را پایین بیاورید، حتی اگر به معنای تنفس عمیق برای آرام کردن خودتان باشد. این به شما امکان می دهد که به درستی گوش کنید و درک کنید که طرف مقابل چه می گوید و به روشنی پاسخ دهید، تا اینکه در مکالمه ای رو به بحران شرکت داشته باشید." همیشه وسوسه ای برای محسوب کردن شخصی به عنوان فرد مشکل ساز وجود دارد. در برابر آن مقاومت کنید.لرنر اظهار می کند:" وقتی به شخصی لقب مشکل سازدهید، ممکن است تمام نقاط مثبت اورا فراموش کنید . "
افراد خودپرست
- نشانه های بروزدهنده: منفعت شخصی در ابتدا، نهایت و همیشه. همه چیز را به صورت شخصی به عهده می گیرند. ناتوان برای مصالحه تحت هیچ شرایطی. اصرار بر اینکه از سوی همه درست دیده شوند.
- کجا چنین افرادی را می یابید: برنامه های واقعی تلویزیون، کنگره، مدارس هنر.
- ندای درون: " این راه منه یا شاهراه."
- افراد مشهور: دونالد ترامپ، کین وست، کریس کریستی، پاریس هیلتون.
گروهی از مردم هستند که – لیری تعدادشان را در حال افزایش می بیند- که در هرچه که رخ می دهد بسیار درگیر می شوند. در نتیجه آن ها همه چیز را شخصا به عهده می گیرند.آنچه که آن ها را مشکل ساز می کنداینست که مطالبات شدیدشان با ناتوانیشان در مصالحه با دیگران، با هم درآمیخته است. مشکلی را برایشان ذکر کنید و آن ها فورا فکر می کنند که در حال سرزنش کردنشان هستید. لیری می گوید:" علاوه بر مشکل ملموس، لایه ای از نمادگرایی اضافه می کنند که همه چیز را به آن ها مربوط می سازد. زندگیشان را بر مبنای معنای نمادین در تضاد با حل کردن مشکل، زندگی می کنند."
لیری ادعا می کند که افراد خودپرست و خودبین دنیا را از طریق یک لنز خود- محور می بینند، اما افراد خودپرست تمایل دارند هنگامی که امیالشان راضی نشده است، شدیدا واکنش دهند.(بر خلاف این، خودبینی به حس اغراق شده فرد در مورد ویژگی های مثبتش اشاره دارد.)
فرد خودپرست متقاعد است که ایده هایش 100درصد درست است و باید به درستی دیده شود. به علاوه، احساس می کند که این حق را دارد که موارد را طبق راه های خودش پیش ببرد. " فردی که معتقد است دیدگاه هایش، اعتقاداتش و ارزش هایش درستند، نمی تواند هیچ گفتگوی مصالحه آمیزی را تحمل کند. دقیقا ' راه منه یا هیچ راهی'. سیاست تنها خواستگاه خودپرستان نیست. لیری می گوید:" اینگونه افراد روابط، کار و حتی جوامع را نابود می سازند."
او اضافه می کند که زمان هایی وجود دارد که هر کسی ممکن است خودپرست باشد." چیزی دکمه ای را می فشارد و و ضمیر ما درگیر می شود و بصیرتمان را از دست می دهیم." اما برای یک خودپرست حقیقی چنین واکنشی مستقل از محرک است.
لیری همراه با همکارانش در دانشگاه دوک در حال بررسی تفاوت های اینکه افراد خودپرست و فوق خودپرست چگونه عمل می کنند، هستند. " هرچه خودپرست تر، فرد مشکل سازتر می شود."
لیری می گوید:کاملا منطقی است مردم ابتدا منافع خودشان را در نظر می گیرند. هیچ جانداری بدون این کار زنده نمی ماند. او توضیح می دهد:" مردم در مورد سلامتی شخصی خودشان خودپرست بوده اند." گرچه، امروزه ، او خودپرستی را به دلیل اینکه محدودیتهای سنتی حاکم بر رفتار افراد برداشته شده، در حال افزایش می بیند."
"در گذشته اینگونه بود که خشم به عنوان نقصی در شخصیت دیده می شد. مردم به سرعت در برابر جزئی ترین تحریکات وقتی دیگران با آن ها مخالفت می کنند، عصبانی می شوند . ما دیگر خودداری را که تلاش می کردیم با آن خشممان را کنترل کنیم، ارزشمند نمی شماریم." لیری معتقد است برنامه های واقعی تلویزیون در دهه های گذشته به پروراندن خودپرستی کمک کرده است، " زیرا آن ها بر مبنای عکس العمل های شدید مردم در برابر مواردی هستند که هیچ یا جزئی ترین پیامدی برایشان ندارد."
7 راه برای خنثی کردن یک رویارویی دشوار
پزشک اهل ونکور سوزان بیالی، گام های مشخصی را در سرو کار داشتن با فردی غیرمعقول پیشنهاد می دهد:
1 زمان معاشرت با افراد مشکل ساز را به حداقل برسانید. برخوردها را تا حد امکان کوتاه نگه دارید.
2 مکالمه را منطقی ادامه دهید. ارتباطات باید بر واقعیت استوار و با جزئیات اندک باشد. سعی نکنید با افراد مشکل ساز ارتباط برقرار کنید. پاسخ آنها اغلب شما را بیشتر ناراحت می سازد.
3 در مکالمه بر آن ها تمرکز کنید.یک راه برای جلوگیری ازهدف قرار گرفتن در برابر نظریه های تحقیرآمیز، در دست گرفتن کنترل یا پیچیده حرف زدن ، این است که در حد امکان کم حرف بزنید.
4 رویای اینکه آن ها روزی فردی خواهند شد که شما آرزو دارید را فراموش کنید. افرادی در زندگی ما وجود دارند که در لحظاتی ما می خواستیم پدر یا مادر/شریک/دوست/همسر/ یا هرچه ما همیشه می خواستیم باشند. با این وجود آن ها به نامید کردن و آزار ما خاتمه نمی دهند. پذیرفتن فرد همانگونه که هست می تواند آسودگی قابل توجهی باشد.
5 از موضوعاتی که شما را دچار دردسر می کند بپرهیزید. قبل از معاشرت با فردی مشکل ساز، موضوعاتی را که آغازگر تهاجم هستند را در ذهنتان مرور کنید و تلاش کنید تا از آن ها بپرهیزید. اگر خانواده همسرتان دائما انتخاب حرفه شما را تحقیر می کنند، اگر از شما می پرسند که کارتان چطور پیش می رود ، فورا موضوع را عوض کنید.
6 تلاش نکنید که از زاویه دید شما به موضوع بنگرند.سعی نکنید در مورد خودتان توضیح دهید یا آن ها را وادار به همدردی با خود کنید. آن ها این کاررا نمی کنند و شما با تلاش کردن احساس بدتری خواهید داشت.
7 یک مسئله گیج کننده ایجاد کنید. با یک حیوان دست آموز بازی کنید. معاشرت را در حوزه یک فعالیت تفریحی یا سرگرمی طراحی کنید. یا فرد مقابل را به کاری وادارید که توجهش را به آن جلب کند( و توجهش را از شما بگیرد).