*هنگامی که کارنامه ها را می دادند
:
پسرها شدیدا به خاطر نمرات پایین سرکوفت می خوردند و البته گاهی هم ممنوع شدن از مشاهده کارتون ولی دخترها هیچی نمی شدند. چون قرار بود در آینده ازدواج کنند و نان آور خانه هم نخواهند بود.
*وقتی پدر خانواده شب به منزل می آمد:
پسرها فرار می کردند و یه گوشه ای می خزیدند تا چوقولی های مادر، کار دست شان ندهد، ولی دخترها به بغل پدر می پریدند و چپ و راست قربون صدقه می شنیدند.
*روز اول مهر که مدرسه ها باز می شد:
پسرهای عزیز کله هایشان را با نمره 4 می زدند و مزین به لغت نامأنوس کچل می شدند ولی دخترها فقط به پسرها می گفتند: چطوری کچل؟
*در 18 سالگی:
پسرها تمام اضطراب و دلهره شان این است که دانشگاه قبول شوند و سربازی نروند ولی دخترها ورودشان به پادگان طبق قانون ممنوع است.
*در دانشگاه:
پسرها همان روز اول عاشق می شوند و گند می زنند به امتحان ترم اولشان و مشروط می شوند ولی دخترها فقط در بوفه می نشینند و به پسرهایی که به آنها نگاه می کنند افاده می فروشند.
*هنگام خواستگاری:
پسرها باید خانه، ماشین، شغل مناسب، مدرک دهن پر کن، قد رشید، هیکل خوش فرم، خوش تیپ و هزار تا کوفت و زهرمار داشته باشند و پشت سر هم از موفقیت ها و اخلاق خوب برای عروس خانم بگن و احتمالا انگشتری برای نشون کردن در دست سر کار عروس خانم بکنند ولی دخترها فقط کافی است بنشینند و لام تا کام حرف نزنند
*هنگام ازدواج:
پسرها باید شیربها، مهریه، خرید عروسی، جواهرات گوناگون، جشن و سالن و... را تهیه کنند ولی دخترها فقط باید جهیزیه بدهند که احتمالا به دلیل شروع خرید جهیزیه از اوان کودکی همش بنجل شده و آقای داماد باید با تحمل هزار تا منت آنها را قبول کرده، دور ریخته و یک سری جدید بخرد.
اونوقت همیشه هم میگن در اجتماع ما مظلوم واقع میشیم