خانه
102K

رمان ایرانی " این من و این تو "

  • ۱۲:۲۴   ۱۳۹۵/۱۲/۲۷
    avatar
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|2808 |5313 پست

    داستان این من و این تو


    قسمت سیزدهم

    بخش پنجم



    دیدم مهسا با چشم گریون و پریشون برگشت ...
    دلم براش سوخت ... با حرفایی که از رعنا شنیده بودم ... با خودم گفتم حتما کسی داره اونو اذیت می کنه ...
    بهش گفتم : من جاتون هستم ...

    کمی بعد دوباره تلفنش زنگ زد و اون باز با عجله رفت بیرون ...
    ولی از همون دم در صدای فریادش اومد که داشت با کسی جر و بحث می کرد ...
    و این بار مدت زیادی طول کشید تا برگشت ... ولی خیلی پریشون تر و غصه دار تر ...

    هر چی بهش گفتم : من کار شما را  انجام میدم قبول نکرد ...
    شرکت که تعطیل شد و همه رفتن اون سرش پایین بود و به میز خیره مونده بود ...
    رفتم جلو و پرسیدم : خوبین ؟
    گفت : چیزی شده آقا سینا ؟
     گفتم : از من نپرسین همه رفتن ... نمی خواین برین ؟
     از جاش بلند شد و کیفشو برداشت ... و راه افتاد ...
    خیلی خراب بود تا حالا اونو این طوری ندیده بودم ...
    گفتم : می خواین کمکتون بکنم ؟
     گفت : نه ...

    ولی چند قدم که رفت برگشت و ناامیدانه گفت : اگر شما پدری داشتین که .... ولی حرفشو خورد و من متوجه شدم اون کسی که اون روز هم اونو زده بود پدرش بوده خیلی ناراحت شدم کسی حق نداره دست روی دخترش دراز کنه 

    برای همین گفتم : پدرتون شما رو می زنه ؟
    با تعجب گفت : این چه حرفی بود زدین ؟ ... چرا گفتین ؟ ... من پدر ندارم ...
    جا خوردم ...

    فورا گفتم : عذر می خوام ... خیلی ببخشید ...
    گفت : نه اشکالی نداره ولی دلم می خواد بدونم چرا همچین برداشتی کردین ...
    گفتم : تو رو خدا فراموش کنین ... فقط دیدم ناراحت هستین ... اشتباه کردم و معذرت هم خواستم دنبالشو نگیرین ... من کار دارم باید برم ...
    یک کم اومد جلو تر و نزدیک من ایستاد و گفت : شما گفتین کمکم می کنین . با من میاین بریم تا حساب یک نفر رو بذارم کف دستش ..
    گفتم ..نه والله من اهل این کارا نیستم ...
    گفت : میشه یک کم بشینین ...

    نشستم ... اونم نشست روبروی من و گفت : پدر من مرد عیاشی بود و ما رو ول کرد و مادرم ما رو بزرگ کرده ..
    اونم زن گرفت و شنیدیم چهار تا بچه داره ... حالا بعد از شانزده سال اومده سراغ ما میخواد منو ببینه ... من باید چیکار کنم ؟
    سوالم از شما این بود ... اگر پدری داشتین خدای نکرده این کارو با هاتون کرده بود الان چیکار می کردین ؟




    ناهید گلکار

  • leftPublish
  • برای شرکت در مباحث تبادل نظر باید ابتدا در سایت  ثبت نام  کرده، سپس نام کاربری و کلمه عبور خود را وارد نمایید؛    (Log In) کنید.
موضوع قبل
موضوع بعد
آخرین پست های این تالار
آخرین پست های این بخش
تبلیغات
 
تمامی حقوق مادی و معنوی سایت محفوظ و متعلق به سايت زیباکده بوده و استفاده از مطالب با ذکر و درج لینک منبع بلامانع است.
© Copyright 2024 - zibakade.com
طراحی و تولید : بازارسازان