خانه
102K

رمان ایرانی " این من و این تو "

  • ۱۷:۳۹   ۱۳۹۶/۱/۲۷
    avatar
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|2808 |5313 پست

    داستان این من و این تو


    قسمت سی و ششم

    بخش سوم



    خوشحال بودم که مادرم یک شیرزن قوی پرقدرت بود که تونست بچه های خوبی تربیت کنه ...
    خدا بهمون کمک کرد و خواهرا و برادر من تونستن خودشون رو بکشن بالا ...
    برادر من تو این فقر معتاد نشد با آدمهای بد نگشت و ما رو سرافراز کرد و از ما حمایت کرد ...
    خدا رو شکر که من استعداد داشتم و ریاضی محض خوندم ...
    خدا رو شکر که با وجود اینکه هنوز مادر من توی مدرسه کار می کنه ... محتاج کسی نشدیم ...
    خدا رو شکر کار برای من هست ... و خدا رو سپاس میگم که عشقی پاک و بدون گناه تو دل من گذاشت که این عشق منو یاد خدا انداخت ...
    خدایی که همه ی عشقه و عاشق ها رو دوست داره ...
    می دونی عیب تو چیه ؟ تو خودتو دوست نداری ... و چون وجود تو قسمتی از خداست پس تو خدا رو نمی شناسی ...
    وقتی اینقدر از خودت بیزاری از دیگران انتظار داری تو رو دوست داشته باشن ؟
    به نظر من دونستن اهمیت وجود خود آدم از هر چیزی مهم تره ... و مشکل تو همینه ...
    زیبا بودن و تلاش برای زیبا جلوه کردن کار خوبیه ...

    آدم تا می تونه باید زیبا به نظر بیاد ولی تو دماغت رو بیخودی عمل کردی ... فکر می کردی با تغییر صورتت می تونی از خودت کس دیگه ای بسازی ؟
    مهسا جان به خودت بیا ... خوب عاشقی ، باش کسی نمی تونه جلوی تو رو بگیره ولی اول عاشق خودت بشو ، خودپسند باش ... یعنی خوبی های خودتو ببین ... مطالعه کن ...
    مولانا بخون ... حافظ بخون اگر برات سخته ... قصه های زندگی دیگران رو بخون ؛؛ اونا به نشون دادن راه زندگی به ما خیلی کمک می کنه ...
    تو رو خدا از این لاک بدبینی و بیزاری بیا بیرون ... این کار شرک محضه ,, خدا به تو همه چیز داده ... خودت می دونی سلامتی چه نعمت بزرگیه این شعار نیست ...
    اگر یک مژه خم بشه و بره تو چشمت می بینی که دنیای تو سیاه میشه ، چه برسه به اینکه چشم نداشته باشی ... نمی خوام برات حرفای تکراری بزنم ... ولی تو رو خدا خوب فکر کن ... مرگ ... و حوادث روزگار برای همه هست ...
    ما اومدیم تا بیاموزیم و تکامل پیدا کنیم ... من به دنیای دیگه اعتقاد دارم ... و یقین دارم که زمانی که مرگ ما فرا برسه هر آنچه که آموختیم و هر چه که فکر می کنیم ، در اون جهان هم همین طور زندگی خواهیم کرد ... وگرنه خداوند نمی گفت ز گهواره تا گور دانش بجو ,,
    تو تا حالا به این کلام خوب فکر کردی ؟ توی گور رفتن که دانش نمی خواد پس دلیلی محکم برای این کلام هست بهش فکر کن ...
    خدا برای نوید اون جهان برای ما قسم خورده ... قسمی که وقتی به عمقش فکر می کنم یقینم بیشتر میشه ...
    خدا از اون جهان حرف می زنه و برای اینکه من و تو بفهمیم و یقین پیدا کنیم قسم می خوره به آسمان ... چرا ؟
    چون وقتی به آسمان نگاه می کنیم بی نهایت رو می ببینیم ... هفت آسمان رو ، کهکشان ها رو ... اون وقت می ریم تو آسمون ...

    و می ریم و می ریم ...
    تا جایی که کوچیک می شیم خیلی ریز و ناچیز در مقابل اون ... ولی وقتی برمی گردیم باز از اینکه اون خدا با تمام عظمتش برای من قسم خورده احساس بزرگی و شان می کنیم ...




    ناهید گلکار

  • leftPublish
  • برای شرکت در مباحث تبادل نظر باید ابتدا در سایت  ثبت نام  کرده، سپس نام کاربری و کلمه عبور خود را وارد نمایید؛    (Log In) کنید.
موضوع قبل
موضوع بعد
آخرین پست های این تالار
آخرین پست های این بخش
تبلیغات
 
تمامی حقوق مادی و معنوی سایت محفوظ و متعلق به سايت زیباکده بوده و استفاده از مطالب با ذکر و درج لینک منبع بلامانع است.
© Copyright 2024 - zibakade.com
طراحی و تولید : بازارسازان