خانه
406K

رمان ایرانی " گندم زارهای طلایی "

  • ۱۱:۵۳   ۱۳۹۷/۳/۳۱
    avatar
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|2808 |5313 پست

    گندم زارهای طلایی 🌾🌾


    قسمت نودم

    بخش چهارم



    گفتم : حالا برو بخواب ... خیلی امشب خسته شدی , مخصوصا که زورآزمایی هم کردی ...
    آخه من چی بهت بگم ؟ ... نه به اون همه حرمت و عزت و احترامی که به این مرد بیچاره گذاشتین , نه به اینکه تو خونه ی خودتون , زدیش ...
    تازه وقتی فهمیدی که تقصیر اون نبوده , ازش معذرت خواهی هم نکردی ...
    گفت : چی میگی ؟ ... اون باعث شده , حتما در اختیارش گذاشته وگرنه آذر و چه به این حرفا ؟
    گفتم : اینم بهت ثابت نشده , تا سر از موضوع در نیاوردی قضاوت نکن ...


    صبح اول وقت بیدار شدم و رفتم پایین به پرورشگاه زنگ زدم و همه چیز رو سپرم به پری و بعد زنگ زدم دکتر و گفتم : مادر یکی از بچه ها معتاده , می خوام بی سر و صدا ترکش بدم ... چیکار کنم ؟
    گفت : لیلا خانم بهتره بیارین بیمارستان ...
    گفتم : آقای دکتر بی سر و صدا خودم می خوام این کارو بکنم , میشه ؟ خطری نداره ؟
    گفت : باید بیاین اینجا دارو بدم ... اگر به موقع بهش بدین و هواشو داشته باشین و تقویتش کنین , ان شالله خوب میشه ولی بهتون بگم کار آسونی نیست ...
    بعد دکتر برام توضیح داد که ممکنه چه اتفاقاتی بیفته و در اون صورت من باید چیکار کنم ...



    ناهید گلکار

  • leftPublish
  • برای شرکت در مباحث تبادل نظر باید ابتدا در سایت  ثبت نام  کرده، سپس نام کاربری و کلمه عبور خود را وارد نمایید؛    (Log In) کنید.
موضوع قبل
موضوع بعد
آخرین پست های این تالار
آخرین پست های این بخش
تبلیغات
 
تمامی حقوق مادی و معنوی سایت محفوظ و متعلق به سايت زیباکده بوده و استفاده از مطالب با ذکر و درج لینک منبع بلامانع است.
© Copyright 2024 - zibakade.com
طراحی و تولید : بازارسازان