خانه
406K

رمان ایرانی " گندم زارهای طلایی "

  • ۱۲:۳۱   ۱۳۹۷/۴/۵
    avatar
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|2808 |5313 پست

    گندم زارهای طلایی 🌾🌾


    قسمت نود و سوم

    بخش سوم



    این بار وقتی چشمم رو بستم , میون برف ها بودم ...
    آفتاب می تابید و از نور اون روی برف ها , شعاع های نورانی دورم پر شده بود ...
    زدم و زدم ...

    بعد بوی گندم به مشامم رسید ...
    تندتر آرشه رو کشیدم ... اونقدر که به گندم زار رسیدم ... به اونجا که خوشه های بلند و رقصان گندم منو صدا می زدن : لیلا ...
    این بار تنها نبودم ... دست دخترکی توی دستم بود , با موهایی به رنگ خوشه های گندم ...
    که با من می چرخید و با صدای بلند و کودکانه می خندید ...
    بوی گندم و صدای خنده ی دخترک , منو مست رویا کرده بود ...
    کسی منو صدا می کرد : لیلا ... لیلا ...
    به خودم اومدم ... آذر بود ... با هیجان گفت : لیلا , مثل اینکه یکی داره میاد ... از تو کوچه , نور دیدم ...
    سلطان جان گفت : بشین مادر , خیالاتی شدی .. این وقت شب هر کس بیاد , قزل قورت می کنه ...
    بازم آرشه رو روی ویولن می کشیدم و دلم نمی خواست از اون حالت بیام بیرون ...
    ولی سلطان جان بلافاصله فریاد زد : منم دیدم ... دارن میان ...
    دیدی اومدن ؟
    لیلا سر و صدا میاد ... نور فانوس رو هم دیدم ...
    ویولن رو گذاشتم زمین و هر سه تامون رفتیم پشت پنجره ...
    اون نورها نزدیک می شدن و سر و صداهایی که از دور میومد , خاطرمون رو جمع کرد که هاشم برگشته ...
    ولی مدتی گذشت و کسی وارد باغ نشد ...
    دلشوره گرفته بودم نکنه رهگذر بوده ...
    سلطان جان گفت : حتما در یخ زده و نمی تونن باز کنن ...
    از دیوار هم که نمی تونن تو این سرما برن بالا ... یکم تحمل داشته باشین ...
    برین کنار بخاری , سرما نخورین ... دیگه خاطرمون جمع شده که اومدن ...
    ولی من چشمم به راه خیره مونده بود ... می خواستم ببینم هاشم هم اومده یا نه ...


    تا بالاخره فانوس ها رو دیدم که وارد باغ شدن ... جلوتر از همه هاشم و جعفر رو دیدیم ...
    سلطان فورا کفگیر رو آورد و دوباره انداخت لای درز در که زودتر بازش کنه ...
    اونا هم رسیدن و از اون طرف هل دادن و یخ ها شسکت و باز شد ...
    اول منو بغل کرد و پرسید : خوبین ؟ ...
    سلطان جان از ذوقش روی نوک انگشت پاش بلند شد و سر هاشم رو گرفت و بوسیدش ...



    ناهید گلکار

  • leftPublish
  • برای شرکت در مباحث تبادل نظر باید ابتدا در سایت  ثبت نام  کرده، سپس نام کاربری و کلمه عبور خود را وارد نمایید؛    (Log In) کنید.
موضوع قبل
موضوع بعد
آخرین پست های این تالار
آخرین پست های این بخش
تبلیغات
 
تمامی حقوق مادی و معنوی سایت محفوظ و متعلق به سايت زیباکده بوده و استفاده از مطالب با ذکر و درج لینک منبع بلامانع است.
© Copyright 2024 - zibakade.com
طراحی و تولید : بازارسازان