۰۱:۳۲ ۱۳۹۳/۶/۱۱
تعدادشان سیزده نفر بود.ابراهیم پایین فهرست نوشت چهارده و جلوش سه تا نقطه گذاشت.
گفتم: کیه این چهاردهمی؟
گفت:نمی دانم
لبخند زد.نمیخواستم آن لحظه بفهمم منظورش از آن چهارده و از آن سه نقطه و از آن لبخند چیست.بعدها یقین پیدا کردم آمده از همه مان دل بکند.چون نرفت مثل هر بار بند پوتین های گشاد و کهنه اش را توی ماشین ببندد نشست دم در باآرامش تمام بندهای پوتینش را بست...
کتاب "به مجنون گفتم زنده بمان .کتاب همت" انتشارات روایت فتح