خانه
102K

رمان ایرانی " این من و این تو "

  • ۱۵:۲۸   ۱۳۹۶/۱/۱۴
    avatar
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|2808 |5313 پست

    داستان این من و این تو


    قسمت بیست و پنجم

    بخش چهارم




    ولی اون انگار صدای ما رو نمی شنید و فریاد می زد و فحش می داد به پرویز خان و رعنا و ژیلا خانم ... پرستارا اومده بودن و همه سعی می کردن اونو از اونجا دور کنن ولی اون همین طور جیغ می کشید و فحش می داد و چون دید کار به اینجا کشیده و همه دارن باهاش دعوا می کنن خودشو زد به غش و وسط راهرو نقش زمین شد ...

    وقتی افتاد رو زمین ، پرویز خان به جای هر کاری یک لگد زد تو پهلوش و گفت : همین امروز از خونه ی من میری بیرون ... گمشو از زندگی من برو  ؛ هرجایی ...

    پرستاری که اونجا بود میخواست بهش کمک کنه ولی پرویز خان دوتا دست اونو گرفت و با وضع بدی روی زمین کشید تا از اونجا دورش کنه ...

    من گرفتمش و گفتم : شما الان با سند آزاد شدی ، نکن برات پرونده درست می کنه و مکافات میشه ...

    پرویز خان جلوی پله ها پوری رو ول کرد روی زمین ... و با هم رفتیم .

    ولی کمی که دور شدیم اون از جاش بلند شد و با سرعت از پله ها رفت پایین ...

    در حالی که صدای گریه و زوزه ی اون میومد ما برگشتیم ببینم حال رعنا و ژیلا خانم چطوره ... نگران اونا بودیم ...

    حال هیچ کدوم خوب نبود ... دکتر یک آمپول به رعنا زد و یک مسکن هم ژیلا خانم خورد ...

    ولی مهسا هنوز بالای سر رعنا بود و داشت اونو آروم می کرد ...

    پرویز خان گفت : تو مراقب باش من برم حساب اون زنیکه رو کف دستش بذارم ... همین الان از خونه بیرونش می کنم ... حالا ببین ...




    ناهید گلکار

  • leftPublish
  • برای شرکت در مباحث تبادل نظر باید ابتدا در سایت  ثبت نام  کرده، سپس نام کاربری و کلمه عبور خود را وارد نمایید؛    (Log In) کنید.
موضوع قبل
موضوع بعد
آخرین پست های این تالار
آخرین پست های این بخش
تبلیغات
 
تمامی حقوق مادی و معنوی سایت محفوظ و متعلق به سايت زیباکده بوده و استفاده از مطالب با ذکر و درج لینک منبع بلامانع است.
© Copyright 2024 - zibakade.com
طراحی و تولید : بازارسازان