خانه
102K

رمان ایرانی " این من و این تو "

  • ۱۳:۱۰   ۱۳۹۶/۱/۲۲
    avatar
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|2808 |5313 پست

    داستان این من و این تو


    قسمت سی و دوم

    بخش ششم




    این من ( سینا ) :
    پرویز خان با اومدن بچه توی اتاق از شادی روی پاش بند نبود ...
    رعنا همون موقع داشت با ژیلا خانم و رضا حرف می زد ...
    پرویز خان سرشو برد کنار گوشی و با صدای بلند  گفت : ژیلا نمی دونی چه شازده خانمیه ، جات خیلی خالی ... دارم کیف می کنم ...
    وقتی تلفن رعنا تموم شد ، برای اولین بار یاس رو بغل کرد ...
    و صورتشو حالت خاصی داد و گفت : وووی ... وووی چقدر نازه سینا ، به خدا شکل توست ...
    شرف به شوخی لپ منو گرفت و گفت : ووووی چه ناز بودی ما نمی دونستیم ...
    گفتم : چشم بصیرت نداشتی من که همیشه می گفتم نازم تو باور نمی کردی ...
    مامان که تا حالا شوخی های ما رو ندیده بود ...
    گفت : وا ؟ خدا مرگم بده مرد که ناز نمیشه ,, سینا ؟
    و همه با هم خندیدن و این شد مدتی اسباب شوخی بین ما ....
    سه روز بعد در حالی که دکترِ رعنا از اون آزمایش های لازم رو گرفته بود ؛ ما رعنا و یاس رو بردیم خونه ...
    و مامان و خاله نسرین هم پیش ما موندن ...

    و خوب با بودن اونا طبق معمول باز هر شب همه خونه ی ما جمع می شدن ...

    اما شرف تا به من می رسید اولین حرفی که می زد این بود ,, چه ناز شدی ...



     ناهید گلکار

    ویرایش شده توسط *** نازمیـــن *** در تاریخ ۲۲/۱/۱۳۹۶   ۱۳:۱۱
  • leftPublish
  • برای شرکت در مباحث تبادل نظر باید ابتدا در سایت  ثبت نام  کرده، سپس نام کاربری و کلمه عبور خود را وارد نمایید؛    (Log In) کنید.
موضوع قبل
موضوع بعد
آخرین پست های این تالار
آخرین پست های این بخش
تبلیغات
 
تمامی حقوق مادی و معنوی سایت محفوظ و متعلق به سايت زیباکده بوده و استفاده از مطالب با ذکر و درج لینک منبع بلامانع است.
© Copyright 2024 - zibakade.com
طراحی و تولید : بازارسازان