خانه
118K

رمان ایرانی " سنگ خارا "

  • ۱۲:۴۲   ۱۳۹۷/۴/۲۷
    avatar
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|2808 |5313 پست

    سنگ خارا 🥀


    قسمت سیزدهم

    بخش پنجم




    و من که تا اون زمان سرمو از روی بالش بلند نکرده بودم , نیم خیز شدم و گفتم :  مرسی که اومدین , خیلی محبت کردین ...
    من بهترم , شما نگران نباشین ...
    گفت : سرکار خانم , شما انسان شریفی هستین ...
    مامان گفت : بله خوب , شما هم که خوب زدین به این انسان شریف و تا دم مرگ بردنیش ...
    گفتم : مامان ؟ خواهش می کنم ... بهتون که گفتم من خودم مقصر بودم ...


    یک مرتبه همه وارد بحث شدن ...
    صادق توضیح می داد که : حتما امان تقصیر داشته ...

    مرتضی می گفت : این جایی که بهش زده , وسط خیابونه ... تو شب , یک زن با مانتوی سیاه بپره وسط خیابون ؛ منم بودم بهش می زدم ...
    خندان می گفت : سرعتتون زیاد بود , اگر یواش تر می رفتین اینطوری نمی شد ...
    و بالاخره این کارشناس ها برای اثبات حرفشون مجبور به کشیدن کروکی صحنه ی تصادف و بازسازی اون شدن ...
    و در حالی که امان به گناه خودش معترف بود و هر چند دقیقه یک بار آب دهنشو قورت می داد و می گفت : بله ,  حق با شماست

    , همه سعی به اثبات این گناه داشتن ...
    امان بعد از اینکه خانواده ام ثابت کردن که من اصلا تقصیری نداشتم و اون از عمد به من زده , با شرمندگی و کلی معذرت خواهی رفت ...
    و من در سکوت در حالی که به اونا که انگار داشتن هسته ی اتم رو می شکافتن نگاه می کردم و  احساس خوبی داشتم ... و تا ده روز بعد که از بیمارستان مرخص شدم , به جز چند مورد کوچیک حالت دیگه ای بهم دست نداد و خوشحال بودم که دارم خوب می شم ...



    ناهید گلکار

  • leftPublish
  • برای شرکت در مباحث تبادل نظر باید ابتدا در سایت  ثبت نام  کرده، سپس نام کاربری و کلمه عبور خود را وارد نمایید؛    (Log In) کنید.
موضوع قبل
موضوع بعد
آخرین پست های این تالار
آخرین پست های این بخش
تبلیغات
 
تمامی حقوق مادی و معنوی سایت محفوظ و متعلق به سايت زیباکده بوده و استفاده از مطالب با ذکر و درج لینک منبع بلامانع است.
© Copyright 2024 - zibakade.com
طراحی و تولید : بازارسازان