سنگ خارا 🥀
قسمت سی ام
بخش پنجم
گفتم : وای باور کنین هنوز از تو جعبه اش در نیاوردم ...
اگر قبول نمی کردم بی ادبی نبود ؟ شما به عنوان یک مهمون آمدین , خودتون هم شاهد بودین من از اون تولد خبر نداشتم ... حتی از اومدن شما هم بی خبر بودم ... حالا شما کادو آوردین , می شد نگیرم ؟ مگه من ازتون خواستم ؟ ... الانم میرم میارم ...
و درحالی که بدنم گُر گرفته و از شدت عصبانیت سرعتم زیاد شده بود , دویدم پایین و رفتم تو اتاقم و جعبه رو برداشتم ...
بابا گفت : صبر کن ... تنها نرو , منم میام ... بذار بببنیم این مرتیکه چی میگه ؟ ...
گفتم : بابا تو رو خدا , مثل همیشه بهم اعتماد کن و بذار قال قضیه رو بکنم ... شما دخالت نکن , بدتر میشه ...
و دوباره دویدم بالا ...
امیر رفته بود تو خونه ولی در باز بود ...
زنگ زدم ... با بی حوصلگی اومد و شماره ی کارتش رو که رو یک کاغذ نوشته بود , داد دست من و
گفت : تو فکر کردی من مشکلم این دستبنده ؟ یا این پول ؟ برای چی دارین با اعصاب من بازی می کنین ؟
گفتم : تو رو خدا ببخشین , بذارین تموم بشه بره ... همین الان واریز می کنم ...
اینم دستبند ... اگر چیز دیگه ای هم هست , همین الان بگین ...
جعبه رو گرفت و گفت : امیدی که مادرتون به من داد رو چطوری می خواین جبران کنین ؟
گفتم : آقای عطاری , از صبر من سوءاستفاده نکنین ...
اصلا گیرم که خود من به شما امید دادم و نامزد شما هم بودم , حالا نمی خوام ... مگه زوره ؟
مردم چهل سال با هم زندگی می کنن و طلاق می گیرن ... مگه شما زنتون رو طلاق ندادین ؟ وقتی کسی نمی خواد , نمی خواد دیگه ...
این چه فکریه شما دارین ؟ مگه ما با شما چیکار کردیم ؟می خواستی نرین دنبال مامانم ...
مگه من بهتون نگفتم به طناب پوسیده ی اون تو چاه نرین ... این عین حرفم بود , چرا رفتین ؟ ...
حالا من مقصرم ؟ ... اگر یکم انصاف داشته باشین متوجه میشین که خودتون کردین , تاوانشم خودتون پس بدین ...
مادر من آدم ساده ایه , فکر کرده بود همسر مناسبی برای من هستین ... ولی من نمی خواستم , از اولم همین بود ...
اینو می فهمین ؟ در واقع این شما هستی که باید از من معذرت بخوای ...
مزاحمم شدی و فکرم رو درگیر کردین و کلی صدمه ی روحی به من زدین ...
ولی دارم انسانیت می کنم که تو همسایگی مشکلی پیش نیاد و اومدم ازتون معذرت خواستم ...
چون می دونم هیچ کس دنبال دردسر نمی گرده , فکر کردم اگر ازتون دلجویی کنم تموم میشه دیگه ...
ناهید گلکار