۱۶:۴۱ ۱۳۹۳/۹/۸
در لحظاتی از زندگی اتفاق افتاده كه گريه كنيم و بگوييم من برای عشقی رنج می كشم كه ارزش اين رنج را ندارد ما رنج می كشيم چون گمان می كنيم كه بيش از آنچه به دست می آوريم ايثار میكنيم يا رنج می كشيم چون عشقمان به رسميت شناخته نمی شود .
رنج می كشيم چون نمی توانيم قواعد خاص خود را تحميل كنيم اما رنج ما بی دليل است چون عشق بذر رشد و تكامل ماست. هر چه بيشتر دوست داشته باشيم به تجربه ی معنوی نزديكتريم. مجذوبين، آنها كه روحشان به شعله ی عشق می سوخت بر همه ی پيش داوری های زمان پيروز شدند آنها آواز می خواندند می خنديدند به صدای بلند دعا می كردند می رقصيدند و در آنچه كه پل قديس "جنون مقدس" می ناميد شركت می كردند؛ آنها شادمان بودند زيرا آن كه دوست می دارد جهان را فتح كرده است بی آنكه بترسد مبادا چيزی را از دست بدهد؛ عشق حقيقی ايثار كامل است.
از كتاب: كنار رودخانه ی پيدرا نشستم و گريه كردم.
نوشته ی : پائولو كوئيلو