۱۰:۴۲ ۱۳۹۳/۹/۹
باران: مادرم یادداشت اون روزش رو با یه سوال تموم کرده : «کیه که حتی یه بار ارزو نکرده باشه کاش میتونست همه چیز رو بزاره و بره و یه زندگی دیگه رو شروع کنه» یادداشت های مادرم را دارم می خونم و میبینم من هم مثل پدرم اهل خداحافظی ام اولین خداحافظی ام با مادرم بود بعد با اولین پسری که میگفت عاشقمه خداحافظی کردم . بعد با کشوری که توش به دنیا اومدم . بعد خداحافظی با پدرم . خاله آلما میگه ادما دو دسته اند :ادم هایی که میمونن ادم هایی که میرن .دایی آروین هم میگه ادما دو دسته اند : ادم هایی که به رویاشون خیانت میکنن ادم هایی که دنبال رویاشون میرن . مادرم آی سودا هم میگفت ادما دو دسته اند: ادم هایی که به ماه بالای سرشون خیره شدن و ادم هایی که به ماه توی آب.
ماه در اب / محمد یعقوبی