خانه
102K

رمان ایرانی " این من و این تو "

  • ۱۵:۳۳   ۱۳۹۶/۱/۲۹
    avatar
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|2808 |5313 پست

    داستان این من و این تو


    قسمت سی و هشتم

    بخش چهارم



    منیره بهش یک آمپول زد و یک مسکن بهش داد تا حال مامان بهتر شد ، خیلی ترسیده بودم که اونو از دست بدم ..
    در همون موقع مجید و بقیه از راه رسیدن ...
    مامان هنوز دراز کشیده بود و حالش جا نیومده بود ...

    مجید رفت تا اونو ببوسه که ازش پرسید : چی می گفت اون زن ؟ دارم قبض روح میشم ... زود باش ببینم حرف بزن ... اون زن چرا اون حرفا رو به من زد ؟ ...
    منیره پرسید : چی شده ؟ به منم بگین ...

    شرف خان گفت : مادر من شما چرا حرف اون دیوونه رو باور کردین ؟ شما دخترتون رو نمی شناسین ؟ به خدا همه ازش تعریف می کنن ... از شما بعید بود مامان جان ، خلاصش بهتون بگم اون زن دیوونه است ...
    مامان با گریه گفت : نه بابا عقلش سر جاش بود ؛ ببین چرا همچین فکری کرده ؟ لابد از جایی چیزی شنیده آخ که آبرومون رفت ...
    آخه نمیشه که آدم بره در خونه ی مردم رو بزنه بیاد تو و بگه ,, استقفرالله ... توبه ...

    شیدا اینجا دخالت کرد و در ادامه ی حرف شرف گفت : به خدا مامان اون اگر ولش کنی به من و مهتاب هم شک داره باور کنین ... اصلا به همه مشکوکه ... حالا چرا این بار به مهسا گیر داده خدا عالمه ...
    بعد از توضیحات مفصلی که برای مامان دادن ... اون به من نگاه کرد و دستشو باز کرد و گفت : بیا بغلم ؛  ببخشید تو هم جای من بودی همین طور فکر می کردی ... خدا شاهده دلم می خواست بمیرم ...

    و اشکهاش سرازیر شد و منو در آغوش گرفت و دست کشید روی موهای من و گفت : ببخشید مادر ، خوب من اصلا از تو انتظار نداشتم ؛ برای همین نفهمیدم چیکار می کنم ...
    شرف شروع کرد به شوخی کردن و گفت : به خدا اون زن دو بار دیگه شما رو هم ببینه فورا بهتون مشکوک میشه ... باور کنین .....
    تا تلفن شرف خان زنگ خورد ، گوشی را برداشت و گفت : ببخش سینا جون قول داده بودم بهت زنگ بزنم ... ولی هنوز حال مامان خوب نشده ... پاشو بیا اینجا همه هستیم توام یاس رو بردار و بیا , دیشب مهسا حال یاس رو خوب کرد امشب یاس حال مهسا رو ؛ چون خیلی حالش خرابه ...
    از یک طرف پوری اذیتش کرده از یک طرف مامان ... آدرس بدم بیا ... واقعا توام اینجا رو بلدی ؟ باشه پس بیا ...
    من گفتم : نه به خدا شرف خان حالم بد نیست ، مامانم خوب بشه پوری اصلا برام مهم نیست چون همه ی شما منو می شناسین و اخلاق پوری خانم رو هم می دونین .....
    شرف گفت : اینو بگو سینا آدرس تو رو از کجا داره ؟ ... حالا جواب منو بده ...
    گفتم : ولم کن الان حوصله ندارم از خودش بپرس ...




    ناهید گلکار

  • leftPublish
  • برای شرکت در مباحث تبادل نظر باید ابتدا در سایت  ثبت نام  کرده، سپس نام کاربری و کلمه عبور خود را وارد نمایید؛    (Log In) کنید.
موضوع قبل
موضوع بعد
آخرین پست های این تالار
آخرین پست های این بخش
تبلیغات
 
تمامی حقوق مادی و معنوی سایت محفوظ و متعلق به سايت زیباکده بوده و استفاده از مطالب با ذکر و درج لینک منبع بلامانع است.
© Copyright 2024 - zibakade.com
طراحی و تولید : بازارسازان