خانه
38.7K

رمان ایرانی " یک اشتباه جزیی "

  • ۲۲:۲۶   ۱۳۹۶/۱۱/۲۱
    avatar
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|2808 |5313 پست

    یک اشتباه جزیی 🌹


    قسمت اول

    بخش اول 



    چهار زانو با چشم های بسته نشسته بودم ....
    فرح , خیلی کارشناسانه دستشو گذاشته بود روی سر من و داشت خوابم می کرد ...
    اون ادعا می کرد هیپنوتیزم بلده و می تونه آدم ها رو خواب کنه تا از گذشته و آینده خبر بیارن ...

    با این کلمات شروع  کرد :
    روی کف پات تمرکز کن ... حالا چه رنگی رو می بینی ؟ خوب , چاکرای اولت باز شد ... آهسته بیا بالا تا زانو ... اونو احساس کن ... چه رنگی رو می ببینی ؟ خوب چاکرای دوم هم باز شد ...
    آهسته بیا بالا ... بیا بالا ... خوب , روی سینه تمرکز کن ... اگر رنگ آبی روشن دیدی , این چاکرا هم باز شد ... برو رو گردنت و از اونجا برو روی سرت ... همین جا بمون , فقط کاسه ی سرت رو احساس کن ... حالا چه رنگی رو می بینی ؟ خوب , دیگه چاکراهات همه باز شدن ...
    تو الان توی یک دشت پر از گل ایستادی ... می بینی ؟ ...
    دور و برت کسی نیست ؟ ... می تونی اون کوه رو جلوی روت ببینی ؟ برو بالای اون کوه ...
    و جملاتی از این قبیل می گفت و منم تو تصورم اونا رو جلوی چشمم مجسم می کردم و جواب می دادم ...
    همین طور که دستش روی سرم بود , ادامه داد : به دور دست نگاه کن ...
    حالا برو جلو ... اونقدر برو تا برسی نوک قله ی کوه ... الان از اون بالا همه ی نادیده ها رو ببین ... تو به عالم غیب پا گذاشتی ... چی می بینی ؟
    ...
    و من با شینطنت اونو سر کار گذاشته بودم ... مرتب جواب اونو می دادم و وانمود می کردم هر چی اون میگه می بینم و این طوری اونم تشویق می شد بیشتر روی من کار می کرد ...
    خودمم کنجکاو شده بودم ببینم این هیپنوتیزم چطوریه و آیا میشه از این طریق به خواب رفت و از غیب خبر آورد ؟

    اون می پرسید و منم هر چی به ذهنم می رسید جواب می دادم ...

    نمی دونستم چقدر راسته ولی دوست داشتم امتحان کنم ... تجربه ی جالبی بود ...
    فرح بارها منو خواب کرده بود و من اصلا از خود بیخود نشده بودم و همه ی سوال های اونو با تصمیم خودم جواب می دادم ...
    برای همین فکر می کردم من دارم اونو سر کار می ذارم و چیزی که به ذهنم می رسید رو می گفتم ...
    هر بار که می خواست منو هیپنوتیزم کنه , به امید اینکه این بار به خواب برم , قبول می کردم و دیگه بر این باور شده بودم که این کار , شدنی نیست ...



    ناهید گلکار

  • leftPublish
  • برای شرکت در مباحث تبادل نظر باید ابتدا در سایت  ثبت نام  کرده، سپس نام کاربری و کلمه عبور خود را وارد نمایید؛    (Log In) کنید.
موضوع قبل
موضوع بعد
آخرین پست های این تالار
آخرین پست های این بخش
تبلیغات
 
تمامی حقوق مادی و معنوی سایت محفوظ و متعلق به سايت زیباکده بوده و استفاده از مطالب با ذکر و درج لینک منبع بلامانع است.
© Copyright 2024 - zibakade.com
طراحی و تولید : بازارسازان