خانه
117K

رمان ایرانی " سنگ خارا "

  • ۱۱:۲۶   ۱۳۹۷/۴/۱۷
    avatar
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|2808 |5313 پست

    سنگ خارا 🥀


    قسمت سوم

    بخش سوم



    گفت : چیکار کنم ؟ همین طور عذاب بکشم ؟
    گفتم : نمی دونم به خدا , وقت سرزنش نیست ولی یادته گفتم زن این پسره نشو ؟ ...
    گفتم درس بخون و خودت یک کاری برای خودت بکن ... گوش نکردی ...
    گفت : حالا تو کردی , از من بهتری ؟ ...
    گفتم : حداقل دو تا بچه ندارم که دنبال خودم بدبخت کنم ...
    ببین خندان , تو این دنیایی که من و تو توش زندگی می کنیم هیچ حقی نداریم و نباید منتظر کسی باشیم ...
    ماهی رو هر وقت از آب بگیری , تازه است ... به خودت متکی شو ... وقتی مردی نمی تونه و توان اداره ی زندگی رو نداره , تو دستت رو بگیر به زانوت و بگو یا علی ...
    گفت : به زبون آسونه , چیکار کنم ؟ برم کلفتی با دو تا بچه ؟
    گفتم : نمی دونم چیکار کنی , ولی اینو می دونم که یک مرتبه نمی شه ...
    برو درس بخون ... یک حرفه ای یاد بگیر ... اصلا برو خونه ی مادرش , بچه ها رو بنداز گردن اونا و خودتو بکش بالا ... مرتضی مخالفه ؟ ...
    گفت : نه بابا , سیب زمینی تر از این حرفاست ... اینقدر بی غیرته که خودش میگه برو کار کن ...
    گفتم : تو نمی فهمی , این برای تو یک شانسه ... ازش استفاده کن ...
    گفت : تو میگی برم خونه ی مادرش ؟ تو زیرزمین اون زندگی کنم ؟ ...
    گفتم : الان مگه چاره ای دیگه ای داری ؟ شش ماه کرایه ی خونه ت عقب افتاده ... خرج زندگیتو نداری ...
    شوهرتم که بیکار و بدهکاره ... برو بنداز گردن پدر و مادرش و یک کاری برای خودت بکن ...
    منتظر مرتضی نباش ... فکر نمی کنم حالا حالاها از این وضع نجات پیدا کنه ...



    ناهید گلکار

  • leftPublish
  • برای شرکت در مباحث تبادل نظر باید ابتدا در سایت  ثبت نام  کرده، سپس نام کاربری و کلمه عبور خود را وارد نمایید؛    (Log In) کنید.
موضوع قبل
موضوع بعد
آخرین پست های این تالار
آخرین پست های این بخش
تبلیغات
 
تمامی حقوق مادی و معنوی سایت محفوظ و متعلق به سايت زیباکده بوده و استفاده از مطالب با ذکر و درج لینک منبع بلامانع است.
© Copyright 2024 - zibakade.com
طراحی و تولید : بازارسازان