خانه
118K

رمان ایرانی " سنگ خارا "

  • ۱۳:۳۷   ۱۳۹۷/۵/۶
    avatar
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|2808 |5313 پست

    سنگ خارا 🥀


    قسمت بیست و سوم

    بخش نهم



    همه دیوونه شده بودن ...

    خبر دادیم پلیس اومد ... گشت فرستادن تو دریا ولی پیداش نکردن ...
    سه روز ما کنار اون دریا پر پر زدیم و اشک ریختیم تا خبر دادن چند کلیومتر پایین تر یک جنازه پیدا شده ...
    نگار , خیلی بد بود ...

    اگر یک ذره بابای بدی بود , شاید اینقدر روی ما اثر نمی کرد ...
    اون یک مرد خوش قلب , مهربون , بذله گو و منطقی بود ...
    با من و خواهر و برادرم دوست و یار بود ... گاهی به شوخی دوست هاش بهش می گفتن زن ذلیل ...
    می گفت این نشون می ده که من مرد خوبیم ...
    امان سکوت کوتاهی کرد و گفت : سخت بود ... ولی گذشت ...
    با اینکه مرگش خیلی ما رو سوزوند ولی حالا خاطرات خوبی ازش دارم ...

    نگار جان , مرگ ، گرفتاری ، تصادف و حادثه ،  فقط مال مردم نیست , ممکنه برای ما هم پیش بیاد ... چطوری باهاش روبرو بشیم مهمه ...

    تو می تونی قول بدی ما حالا حالا ها زنده ایم ؟ ...
    پس سعی نکن همه ی آدم های دور و برت رو درست کنی ... نمی شه , محاله ... دنیا به دست تو درست نمی شه ...
    تا زنده ای , زندگی کن ... ازش لذت ببر ...
    حتی گاهی غصه بخور , ولی فکر نکن دنیا تموم شده ... و فورا منو قربونی کنی و بگی از هم جدا بشیم ...



    ناهید گلکار

  • leftPublish
  • برای شرکت در مباحث تبادل نظر باید ابتدا در سایت  ثبت نام  کرده، سپس نام کاربری و کلمه عبور خود را وارد نمایید؛    (Log In) کنید.
موضوع قبل
موضوع بعد
آخرین پست های این تالار
آخرین پست های این بخش
تبلیغات
 
تمامی حقوق مادی و معنوی سایت محفوظ و متعلق به سايت زیباکده بوده و استفاده از مطالب با ذکر و درج لینک منبع بلامانع است.
© Copyright 2024 - zibakade.com
طراحی و تولید : بازارسازان