خانه
117K

رمان ایرانی " سنگ خارا "

  • ۲۳:۵۸   ۱۳۹۷/۵/۷
    avatar
    پنج ستاره ⋆⋆⋆⋆⋆|2808 |5313 پست

    سنگ خارا 🥀


    قسمت بیست و چهارم

    بخش نهم



    گفتم : آفرین ... مرحبا به تو ... پس با این استدلال , تو دیگه غرق شدی ...
    حتی امیدی به نجاتت ندارم ...

    با این حرفت فهمیدم که اگر الانم قولی بدی , عمل نمی کنی ... پول زیر دندونت مزه کرده ... اما به چه قیمتی ؟ زندگیت رو در مقابلش دادی ...
    متاسفم که تو در مقابل این پول روح و جسمت رو فروختی ...

    به زودی اعتماد زن و بچه رو از دست می دی ...
    حالا برو ببین ارزششو داشت ؟ یک روز متوجه میشی که دیگه فایده ای نداره ...
    گفت : نگار , نگار ... تو رو خدا به شیما چیزی نگو , فقط دو ماه بهم فرصت بده ...
    داد زدم : اینقدر نگو نگار ... نگو ... اسم منو به زبونت نیار , چندشم میشه ...
    کجای کاری آقا ؟ شیما مدت هاست که به من میگه تو زیر سرت بلند شده ... مدت هاست نگرانه تو این پول ها رو از کجا میاری ...
    همون شیمایی که فکر می کردی هیچی حالیش نیست , روز و شب نداره از دست تو ... مدام پیش من گریه می کنه ... وگرنه من چرا تو رو با یک زن دیدم تعقیبت کردم ؟
    اون خودش به زودی متوجه میشه و روزی که بفهمه مطمئن باش یک ساعت با تو زندگی نمی کنه ...
    من خواهرمو بهتر از تو می شناسم ...

    این بار براش مردی پیدا می کنم که مثل مرتضی باشه ...
    شرفش رو به پول نفروشه , یعنی تن فروشی نکنه ...

    فقط یک چیز بهت میگم , پاتو توی خونه ی ما به هیچ عنوان نمی ذاری ...
    جلوی چشمم سبز بشی , کارت تمومه ...
    و راه افتادم دنبالم اومد و گفت : نگار ... نگار , گوش کن ...

    این صدا مثل کابوسی بود که کنار رود خونه دیده بودم ...



    ناهید گلکار

    ویرایش شده توسط *** نازمیـــن *** در تاریخ ۸/۵/۱۳۹۷   ۰۰:۰۸
  • leftPublish
  • برای شرکت در مباحث تبادل نظر باید ابتدا در سایت  ثبت نام  کرده، سپس نام کاربری و کلمه عبور خود را وارد نمایید؛    (Log In) کنید.
موضوع قبل
موضوع بعد
آخرین پست های این تالار
آخرین پست های این بخش
تبلیغات
 
تمامی حقوق مادی و معنوی سایت محفوظ و متعلق به سايت زیباکده بوده و استفاده از مطالب با ذکر و درج لینک منبع بلامانع است.
© Copyright 2024 - zibakade.com
طراحی و تولید : بازارسازان