یبارم با دوستم ( دخترعموی همون کسی میشد که دستشو له کردم ) داشتیم از مدرسه برمیگشتیم من کلاس سوم ابتدایی بودم دوستم دوم ابتدایی. حسابی برف اومده بود و همسایمون برفهای پشت بومشون پارو کرده بود ریخته بود دم درشون که برفها مثل یه تپه ی بزرگ شده بود. منو دوستم از تپه رفتیم بالا و من سر خوردم داشتم میفتادم پایین تو همون لحظه پیش خودم گفتم اگه دوستم پایین نیفته منو مسخره میکنه. درحال افتادن بودم که از مچ پای دوستم گرفتم و با خودم انداختمش پایین . پشیمونم نیستم